Posted on 03/11/2010 by رضا ایرانی
«خردِ جشنسازِ ِانسانی»
ایران،درجشن هایش،« هست» .همه جشن ها باهم درایران، موجودیت فرهنگی وسیاسی و اجتماعی وحقوقی ایران را معین میسازند. این جشن ها،هیچ ربطی به دیانت زرتشتی ندارند. جشن ها، بنیاد ازبین بردن تبعیض طبقاتی و قومی وجنسی ومذهبی، وبرترین اصل اجتماعساز بوده اند، نه مذهب. جشن ها، واقعیت یابی گوهرخدای ایران، دراجتماع و اقتصاد وحکومت واخلاق بوده است، چون نامش ، «جشن ساز» میباشد. « بهمن »، که خرد نگهبان جامعه درطبیعت هرانسانی است، سرچشمه بزم وجشن است . خرد انسانی، باید درجشن زندگی برای همه بیندیشد. نفی جشن های ایران، نفی ِخردِ جشنسازِ انسانی ، ونفی غایت نهائی زندگی درگیتی ازاجتماع وحکومت است، که امروزه بنام سکولاریسم برایش عربده میکشند، ولی بادست خود نیز، نفهمیده، ریشه آنرا میکنند.
انسان، « اصل اندیشنده»
دموکراسی، برپایه « اکثریت فکری مردمان» بنا میشود، نه برپایه « اکثریت ایمانی ِموءمنان به یک دین یا به یک ایدئولوژی» . انسان، دردموکراسی، به عنوان « اصل اندیشنده» پذیرفته میشود، نه به عنوان « موءمن». چون انسان، دراندیشیدن ، میتواند تغییراندیشه بدهد و درهمپرسی( دیالوگ) با دیگران، باهم حقیقت را بجویند، ولی انسان درایمان، نمیتواند بآسانی دست ازایمان بکشد.
Filed under: فرهنگ ایرانی | Leave a comment »
Posted on 03/11/2010 by رضا ایرانی
آنهائی که تنها در سوگ جوانان ایران مرثیه میسرایند، و خود را آزادیخواه میدانند، چه نیک میبود که بجای مرجع قراردادن «ویکیپدیا«و بر پایهی آن « یارسانان »راآتشپرست خواندن، میآمدند اندیشهها و دیگر دیدگاهها را در نشریه و سایت خود منعکس میکردند تا نیازی بدان «مرجع» نمیداشتند! ایرانی هیچگاه آتش را به معنائی که در ادیان ابراهیمی از آن میگیرند نمیپرستید و این تهمتی بیش نیست. « حق» هم واژهایست که به آن پرداخته بودم. نمیدانم چگونه میتوان ادعای « آزادیخواهی و دموکراسی» داشت و همزمان دست به سانسور اندیشهی دیگری نمود، آنهم در خارج از کشور! آیا باز هم درحیرت فرو رفته و میپرسیم؛ رمز و راز دوام حکومت آخوندی در چیست؟ سکوت که خود نوعی «پاسخ» است، پاسخشان بود به نامهام که اینچنین نوشته بودم:
«« آفرین! بر شما آقایان تابان و باقرپور :
در بخش نظرات خواندم که نوشتهاید «هیچ نظری در سایت به دلیل موافقت یا مخالفت با دیدگاه های اخبار روز حذف نمی شود.«
پس چرا مقالهی « از نیاندیشیدن روشنفکران هوچی » من را منتشر نکردید؟ (با اینکه تیتر را هم در نامه بعدی، برایتان تغییر دادم.) البته این نخستین بارتان نیست! من در این نوشته، پرسشهای اساسی را بمیان آوردهام، و آیا در برابر همین «گفتگو با سروش» که آوردهاید، ارزش انتشار نداشت؟ گیرم که از بنیاد، با مبانی نظری شما دوستان همسوئی وهمگرائی نداشته باشد، اما دستکم میبایست «دگراندیش» ارزیابی شود و مورد حمایت شما قرار گیرد، نه؟ از دید من، به هرصورت همه ما خواستار آزادی، سربلندی و رهایی ایران هستیم و خوب میدانیم که در این راه چارهای جز خواندن نظرات گوناگون و نهچندان همسو با خود وسنجش و نقد آنها نداریم. من درنوشتهام آورده بودم که با همه روشنفکران سخن میگویم و تنها این نوشته ویا نویسنده، مقصودم نیست.
به من بفرمائید چگونه ما قرار است که به آزادی برسیم، اگر شما و سایتهائی همانند « اخبار روز »این نوشتارها را منعکس نکنند؟ و یا از نظرات دیگران بهره نگیریم؟ به من بفرمائید ما چگونه مرزبندیهای خود را با آنهائی که این مبانی آزادی را نادیده میگیرند، روشن میسازیم؟
«کسی که عیب تو را پیش چشم بنگارد ببوس دیدهی او را، که بر تو حق دارد» (صائب تبریزی)
با سپاس فراوان
رضا ایرانی »»
Filed under: فرهنگ ایرانی | Leave a comment »