• « زندگی » مـُقـدس است، خدا هم حق ندارد حکم قتل و اعدام بدهد.

    «ارتــای خوشه(سیمرغ)»

    گاه نوشتــار ِ
    « رضـا ایــــرانی »


    « آزادی هر ایرانی، زمانی میسر است که شــــریعت اسلام را با فرهــنگ مـردمی ایران مهار ساخته و دوام این آزادی را همــــواره با نگـــه‌داشتن شریعت اسلام با اندیشه‌های «قداست جان و زندگی و خرد مردمان»، و بدور از شمشیر اســلام، ضمانت نمــــاید.
    این تنها راه است، مابـقی، فـــریب و دروغ و ریــــا و ساده‌لوحی خطرناک و از سر، چیرگی شـریعت خونریز اسلام است. »

    بــرای انــــدیشه ایــــــرانی، انسان اندازه حکومت است.


    «« بزرگتـرین دشمن ملــت ایران، حکومت اسلامیست.
    حکومت اسلامی،دهه‌هاست که در همــــه جبهــــه‌های سیـــاسی و اقتـــصادی و فرهنگی و هنری و ملی، با نهایت درند‌‌گی و خشونت با ملت ایران می‌جـنگـد.
    اندیشیدن برای پیروز شدن ملــــــــــت ایــــــــران بـــــر حکــــــومت اسلامی
    در این جنگ وحشتناکست که انــــدیشیدن حقیــقی است.»»

  • « زندگی » مـُقـدس است، خدا هم حق ندارد حکم قتل و اعدام بدهد.

    « زندگی » مـُقـدس است، خدا هم حق ندارد حکم قتل و اعدام بدهد
  • بایگانی

خرد آزاد= اندیشیدن استوار بر « روش پژوهش دائمی »

خرد آزاد= اندیشیدن استوار بر « روش پژوهش دائمی »

«« بیش از نیم قرن درایران، « روشنفکر» به کسی گفته می‌شد که « موءمن به ایدئولوژی مارکسیسم » بود که « ادعای این‌همانی داشتن با علم وحقیقت » را می‌کرد. در واکنش با این روشنفکر، « روشنفکر دینی » پیدایش یافت که ادعای این‌همانی اسلام را با علم و حقیقت می‌کرد. و این دو گونه روشنفکری به یک اندازه، بی‌زار از تفکر آزاد و دشمن سرسخت آزادی خرد انسانی بودند. انقلاب اسلامی، پیایند این دو گونه روشنفکری بود. از این رو مسئله بنیادیِ باز‌زائی فرهنگی ایران، آزادی از این دو گونه روشنفکریست.
فرهنگ ایران، برپایه خردی بنا می‌شود که تابع ایمان به هیچ آموزه‌ای نمی‌گردد که خود را بنام علم و حقیقت و تنها راه راست، فراسوی حق خردِ انسان به شک‌ورزی می‌نهد. خرد آزاد، اندیشیدن انسان را استوار بر « روش پژوهش دائمی » می‌سازد، نه بر پایه ایمان به آموزه‌ای که ادعای انحصاری این‌همانی با علم و حقیقت دارد. خرد آزاد انسان، پشت به « هـمه‌دانی » در همه اشکالش می‌کند. علمی، علمست که همه چیز را نمی‌داند و ندانستن را سرآغاز پژوهش میاند. برای خرد آزاد، نه آموزه‌ای وجود دارد که دانش همه چیزها در آنست، و نه کتابی و خدائی را می‌شناسد که حافظه کل علوم‌است و بی نیاز ازنو اندیشیدنست.
 آن دانستنی که همیشه با نادانستنی، گره خورده است، بنیاد آزادی خرد است.
هردانشی باید نادانی‌هائی بیافریند و بیابد که نیاز به پژوهش دارند. هرچه را خرد آزاد روشن می‌کند، با آن تاریکی‌هائی نیز میآفریند که زایشگاه پژوهش‌های تازه‌اند. آموزه‌ای که فقط روشن می‌کند و تاریکی جستجو‌انگیز نمی‌آفریند، نازاسازنده خرد انسانیست.»»

انسان، وجودیست که در خود نمی‌گنجد

انسان، وجودیست که در خود نمی‌گنجد

انسان، وجودیست که در خود نمی‌گنجد. انسان وجودیست که از خود لبریز می‌شود. از خود، می‌درخشد. از خود، پیشرفت می‌کند. از خود، می‌گسترد.
او همیشه بیش از خودی می‌شود که بوده است. او، آینده می‌شود، آینده‌ی خود را می‌آفریند. او بیش از فکریست که داشته است و دارد. او هیچ‌گاه « درخود نمی‌ماند ». او وجودیست افزاینده، افزون‌خواه.
 انسان را نمی‌توان در چیزی و ظرفی و قفسی و جائی، گنجانید. او را نمی‌توان در آموزه‌ای، مکتبی، عقیده‌ای، مذهبی و ایمانی گنجانید.
او خود را درفراسویش، در ملت و در حکومت و در حقوق و در اقتصاد و در اخلاق و در بینش، می‌گسترد و در این خودگستریست، که به شادی و خوشی می‌رسد.