Posted on 07/28/2010 by رضا ایرانی
«« درفرهنگ ایران ، انسان ، خواهان « تازگی همیشه درزندگی درگیتی » هست ، واین عشق به « همیشه تازه شدن »، هزاره ها گرانیگاه تفکردرایران باقی میماند . حتا درآنچه نیز تکرارمیشود وروزمره است ، میخواهند همیشه تازگی را بیابند . همه چیزها ، میتوانند، تازه بشوند . این چیست که زندگی دراین گیتی را همیشه ازنو تازه میکند ؟ امروزه ، آرمان «نو بودن» و« پیشرفت » ، جانشین این آرمان « تازه شدن همیشگی درگیتی » شده است . برای شناخت این پدیده ، خوبست مفاهیمی که پدیده متضاد تازگی را بیان میکنند ، بشناسیم . انسان ، ازچیزی که « سیرویا ملول شد» ، آنچیز، تازگیش را از دست داده است . درتعریفات جرجانی در باره « ملول » میآید که ملول « فتوریست که ازکثرت پرداختن به چیزی عارض گردد و موجب شود که انسان خسته ومانده گردد و ازآن روبرتابد » . مثلا حافظ ازاینکه مجبوراست همیشه پنهانی ، باده بخورد ، ملول است . باده که درفرهنگ ایران، اززمره « آبهاوشیرابه ها » است ، گوهرش تروتازه کننده است . چگونه میتوان شاد وخرّم وسبز شد ، ولی این شادی وخرّمی وسبزی را پوشانید ؟ پس حافظ باید این تری وتازگی را که باده دراوپدید میآورد،همیشه سرکوب کندواین برضد گوهر راستی در زندگیست .
زباده خوردن پنهان ، ملول شد حافظ
به بانگ بربط ونی ، رازش آشکار کنم »»
دنباله در بخش « از استاد منوچهر جمالی»
Filed under: فرهنگ ایرانی | Leave a comment »
Posted on 07/23/2010 by رضا ایرانی
«« شریعت اسلام، متضاد با فرهنگ ایراناست. شناخت فرهنگ ایران، ازدیدگاه اسلامی، نفی فرهنگ ایراناست. »»
«منوچهر جمالی»
Filed under: فرهنگ ایرانی | 3 Comments »
Posted on 07/20/2010 by رضا ایرانی
«مبارزه با اسلام سده ها طول خواهد کشید»
«« مخالفت با اسلام، یا اعتراض به اسلام، یا پشت کردن به آخوند و به اسلام، هنوز ریشهکن شدن مفاهیم وارزشها واحساسات و عواطف اسلامی از روان و ضمیر روشنفکران و عامه نیست. بسیاری از مارکسیستهایایرانی یا تودهایها یا ….. سکولاریسمخواهان …. درضمیرشان، مسلمانند، با آنکه ازآن رو برگردانیدهاند و یکریز ازآن هم انتقاد میکنند. وقتی ما از اسلام دست برمیداریم به معنای آن نیست که اسلامی که بیش ازهزارسال در روان واحساسات وناآگاهبود ما ریشه کرده، دست ازسر ما میکشد! روبرگردانیدن مردم از آخوند، هنوز روبرگردانیدن از اسلام نیست. از این گذشته، باید افکاری عرضه کرد که جانشین ارزشهای اسلامی در روان وعواطف گردد. انتقاد ازاسلام، چنانکه آقای نجومی میکنند باید ادامه پیدا کند. من سی سال پیش مقالاتی نوشتم که در زیر مجموعه « آزادی، حق انتقاد ازاسلام است » همه کتابفروشیها در همین خارج حاضر به فروش آن نشدند و درلندن، این کتاب را زیرمیزی میفروختند . علت شکست جنبشهای چپ و لیبرال و دموکراسیخواهی درایران، برای آنست که روان وضمیر این افراد، هنوز گرفتار اسلامست. »»
«منوچهر جمالی»
نوشتار آقای نجومی را در بخش » از دیگران» بخوانید.
Filed under: فرهنگ ایرانی | 1 Comment »
Posted on 07/18/2010 by رضا ایرانی
«زندگی»، مهمترین ارزش
درغرب، با اولوّیت یافتن ارزشهای اقتصادی دراجتماع، که درراستای تضمین زندگی مردم درگیتی است، ارزشهای دینی ( رستگاری درآخرت) از اولویت افتاد. جدائی حکومت ازدین، پیایند این تحول در روان وضمیر مردمست.
Filed under: فرهنگ ایرانی | Leave a comment »
Posted on 07/12/2010 by رضا ایرانی
«…ایمان به یک بینش روشنگر، بلافاصله همه ایمانها به بینش های دیگررا تاریک سازنده وضد حقیقت می سازد .اینست که با ایمان به هریک ازانها، پارگی ودشمنی وکینه توزی دراجتماع آغازمیشود ، و آسایش اجتماعی وفردی را ازبین میبرد . از این روست که خیام میگوید»: من دنبال « فارغ بودن ازاین کفرودین » هستم . میخواهم از « ایمان به بینشی » دست بکشم ، که خود را حقیقت میداند و ایمان به هربینش دیگر را پوشاننده وضد حقیقت میداند و راهی جزآن ندارد که با آن بستیزد . من دینی را که باخود ، کفری میآورد ، ضد خرّمی میدانم . او واژه های فارغ وآسوده وآزاد را در رباعیاتش ، به یک معنا بکارمیبرد . ولی آنچه به اندیشه او ژرفا میبخشد این نکته است که درست این « بی ایمانی به همه آنها » ، « دین من هست » . من نیاز به « ایمان به بینشی بنام حقیقت » ندارم ، بلکه میخواهم که گوهر خودم ، سرچشمهِ بینش حقیقت باشد . هنگامی که بینش ، ازگوهرخودم بجوشد ، نیاز به ایمان آوردن به بینش های وامی ندارم که برضد سرچشمه بودن گوهرخودم هستند.»
دنباله مطلب را در بخش « از استاد منوچهرجمالی» بخوانید
Filed under: فرهنگ ایرانی | 2 Comments »
Posted on 07/10/2010 by رضا ایرانی
آزادیخواهی همیشه دورویه به همپیوسته دارد.
ملت خود را:
۱- ازچیزی آزاد میکند که امکان آن را بسته است
۲- تا گوهرخودش را بگسترد
ملت ایران باید خود را ازتنگنای شریعت تجاوزگر و بدوی وخونخواراسلام رها سازد، تا فرهنگ مردمی و راستی خودش، باز از او بجوشد.
«منوچهر جمالی»
Filed under: فرهنگ ایرانی | Leave a comment »
Posted on 07/08/2010 by رضا ایرانی
کرامت انسانی ، اصطلاحی برضد اصطلاح diignity درانگلیسی و Würde درآلمانی است.
این الله است که به انسان کرامت میدهد . انسان، تابع ومخلوق الله میماند. درحالیکه بحث از اصالت « ازخودبودن، یاخویشتن، حق تعیین خود را داشتن » است که با کرامتی که الله میدهد، سازگارنیست . درفرهنگ ایران ، به اصالت انسان ، « ارج » میگویند . انسان ارجمند است، یعنی اصالت دارد . خودش، خداهست . خودش، به خودش، صورت میدهد . خودش ، معیارو اندازه حکومت هست . چون « ارج » نام خود سیمرغ یا « ارتای خوشه » است و تخم ِ خود خوشه خدا هست که گوهرهرانسانی است . درهرانسانی ، تخم خود خدا هست و انسان همانقدر اصالت دارد که بُن جهان هستی دارد . مجموعه انسانها، باهم خدایند و قانونگذار وحکومت هستند . خدائی فراسوی آن نیست .این فرهنگ ایرانست که هرانسانی را همسرشت با خدا با خود ِ خدا میداند و نیاز به هیج واسطه و پیامبر و رسولی را نمیپذیرد.
خواستن « ارج انسانی » با خواستن « کرامت ازالله » فرق کلی دارد.
«منوچهر جمالی»
Filed under: فرهنگ ایرانی | Leave a comment »
Posted on 07/08/2010 by رضا ایرانی
یکی میکوشد ملت ایران را مسلمانی سنتی سازد،
یکی میکوشد که ملت ایران را مسلمانان راستین سازد (تاکنون اسلامها دروغین بوده اند)،
یکی میکوشد ملت ایران را زرتشتی گاتائی سازد. تا حالا زرتشتیها، گاتائی نبوده اند،
یکی میکوشد ملت ایران را مدُرن و پسامُدرن، به تصویری که درغرب خوانده و نفهمیده، بسازد،
ولی کسی را نمیتوان یافت که ملت ایران را بدان بیانگیزد که خودش بیندیشد.
و دموکراسی و حقوق بشر و جامعه مدنی و حکومت جدا از دین، فقط برشالوده همین خرد انسانی نهاده میشود که خودش بیاندیشد.
«استاد منوچهرجمالی»
Filed under: فرهنگ ایرانی | Leave a comment »
Posted on 07/03/2010 by رضا ایرانی
مفهوم حکومت درفرهنگ ایران
حکومت درفرهنگ ایران بربنیاد مفهوم « جان » بنا میشود، نه برمفهوم « ایمان ».
جان ( = جی + یان ) به معنای « خانه خدای زمان وزندگی » است.
«جی»، نام رام، « خدای زمان وزندگی درجشن » است. درجان هرانسانی، « خدای زمان » همیشه موجود وحاضرهست، ونیازبه « حضوروغیاب امام زمان » ندارد. واین خدای زمان درجان هرانسانیست که حقانیت به حکومت میدهد.
حکومت درفرهنگ ایران بربنیاد مفهوم « جان » بنا میشود، نه برمفهوم « ایمان ».
جان ( = جی + یان = گی + یان ) به معنای « خانه ِ خدا یا سیمرغ » است.
جانی که خود خدا درآن زندگی میکند، نیازبه ایمان ندارد، وایمان به محمد یا عیسی ویا هرایدئولوژئی هم، خدشه به « اولویت جان برایمان » وارد نمیآورد.
منوچهرجمالی
Filed under: فرهنگ ایرانی | Leave a comment »