Posted on 07/31/2011 by رضا ایرانی
«« انقلاب فرانسه، پیایند عقل انسانی بود که خود را از سنـّت و تاریخ و مذهب، آزاد میساخت، و قانون اساسیاش را برپایه چنین عقلی از انسان گذاشت.
انقلاب اسلامی در ایران، پیایند عقل انسانیست که تابع و بنده سنـّت و تاریخ و اسیر مذهبی در دین اسلامست، و قانون اساسیاش را برپایه چنین عقلی از انسان گذارده، که گوهرش عبودیت و اطاعت و تابعیت است. »»
Filed under: فرهنگ ایرانی | Leave a comment »
Posted on 07/23/2011 by رضا ایرانی
چرا یک گام دیگر بر نمیدارید و «جان و زندگی» همه را، چپی و راست، بیدین و دیندار، شاهی و لیبرال و سوسیالیست، زن و مرد، ترک و بلوچ، کرد، خراسانی، خوزستانی، سیستانی، عرب، آلمانی، آمریکائی، ژاپنی و…. «گزند ناپذیر» نمیدانید؟ آیا هیچ به نتایج این اندیشهی مایهای و فرهنگی ایران، فکر کردهاید؟
چگونه میخواهید «تاثیرگذار بر سیاست و فرهنگ و اخلاق جامعه» باشید؟
آیا هرسال مقاله نویسی و یاد انسانهای نابود شده بدست حکومت شریعت خونریز اسلامی، با اینکه کاریست نیک، اما چه مسئلهای را پاسخ داده و خواهد داد؟ من بسیاری را میشناسم که جز این سخنی ندارند. منتظر تابستانند تا سخنرانی کنند، مقاله نویسی کنند! امیدوارم که مقصودم را متوجه گردید.
چرا نمیبایست به این، اندیشه نمود، که با چه سرمایهی فکری و اندیشهی نویی، میتوان برای همیشه، «جان و زندگی» مردمان را تضمین و از خونریزی و کشتن پرهیزو جلوگیری نمود؟ پرسشیاست نیازمند فکرکردن، و جستجو در اعماق هزارهای جامعهی ایران. چرا نمیبایست پرسید و فکر کرد که واژه «زندگی» یعنی چه؟ و ایرانی چگونه به این واژه رسید؟
با سپاس
رضا ایرانی
Filed under: فرهنگ ایرانی | 1 Comment »
Posted on 07/21/2011 by رضا ایرانی

خوانندگان، دوستان گرامی، و وبلاگنویسان انساندوست:
جان سیامک مهر، هر آنی در خطر است. خانوادهی او زیر فشار و تهدید دائمی ماموران حکومت شریعت خونریز اسلامی قرار دارند.
در زمانی که وضعیت سیامک مهر بدلیل منش وی و استقلال اندیشهاش، از سوی بیشترین باصطلاح «روشنفکران»، «فعالین حقوق بشر»، جایزهبگیران ِحکومتهای کشورهای اروپا و امریکا، سایتهای اینترنتی «آزادیخواه» ِضددولتی و … نادیده انگاشته شده است، خویشکاری هر ایرانی است که به دفاع از سیامک مهر و دیگران اسیر دربند حکومت شریعت خونریز اسلامی، گامی و خیزی بردارد.
با سپاس و درود فراوان، متن زیر را(به زبان انگلیسی) اگر میپسندید و یا به هرزبانی که آشنائی دارید ترجمه و به دفاتر و مراکز آورده شده دراینجا، فرستاده و هر هفته از نو پیگیری نمائید.
یقین دارم که ما با همدستی با یکدیگر، میتوانیم توجه این سازمانها را برانگیخته و به پشتیبانی از سیامک مهر و دیگر اسیران دربند حکومت شریعت خونریز اسلامی، وادار نمائیم. ایدون باد.
با آرزوی رهائی سیامک و سیامکها،
رضا ایرانی
**************************************************************************************
July 21th, 2011
Dear Sir or Madam
I am writing to draw your attention to the human rights violations against jailed Iranian blogger, Mr. Mohammad Reza Pourshajari, who faces inhumane prison conditions, torture, and the imminent threat of execution.
Mohammad Reza Pourshajari, known in his blog as Siamak Mehr (his blog may be viewed at: http://khakeiran.blogspot.com), wrote about the Islamic Republic’s suppression of human rights. In particular, his blog highlighted the imprisonment and torture of Iranian women and minorities. Mr. Pourshajari’s critique of the Islamic government in articles such as “Secularism Means Death to Islam” led to his arrest in September of 2010. He has been labeled an infidel by Islamic authorities, an accusation that warrants no less than a death sentence.
Since his arrest, officials of the Islamic regime have brought Mr. Pourshajari into two closed-session court hearings, denying him access to lawyers, witnesses, and juries. He has been unofficially warned by court and prison representatives to expect his execution, and has been kept under solitary confinement in Karaj’s Rajayi Shahr Prison for the past several months. Furthermore, Mr. Pourshajari has been psychologically tortured by means of mock executions staged by the Islamic court in order to encourage a confession of regret and infidelity.
Mr. Pourshajari’s conditions have so far driven him to attempt suicide using the sharp rims of his eyeglasses. The authorities reacted by confiscating his glasses to prevent any future suicide attempts, which has put him in a state of impaired vision. In addition, Mr. Pourshajari’s diabetes requires regular medical attention, which he has been denied as a prisoner.
Government officials have threatened to arrest Mr. Pourshajari’s daughter. Out of strong concern for her father’s fate, Ms. Mitra Pourshajari contacted, Iranian-American blogger Reza Irani, asking for any possible assistance in this urgent situation. I am now calling directly upon your organization to promote and protect human rights on a global scale by taking action in support of Mr. Pourshajari’s safe release as well as the safety of his family. Please keep in mind that the Islamic regime needs to be put under tremendous pressure if Mr. Pourshajari’s life is to be spared.
I am requesting your prompt attention to this time-sensitive matter, as this man’s life is in immediate danger.
Sincerely,
(your signature goes here)
**************************************************************************************
1.
Secretariat of the Subcommittee on Prevention of Torture
UNOG-OHCHR
CH-1211 Geneva 10
Switzerland
Tel: +41 22 917 93 32
Fax: +41 22 917 90 22
2.
Civil Society Section of the Office of the United Nations High Commissioner for Human Rights -UNHCHR
3.
The General Inquiries Section of the UNHCHR
Telephone: +41 22 917 9220
Email: InfoDesk@ohchr.org
4.
Amnesty International, Secretariat
1 Easton Street
London
WC1X 0DW, UK
Filed under: فرهنگ ایرانی | Leave a comment »
Posted on 07/19/2011 by رضا ایرانی
همهی خوانندگان و دوستداران فرهنگ اصیل ایرانی را به خواندن این جستار ارزشمند و ژرف «استاد منوچهرجمالی» فرا میخوانم. فرهنگ ایران، و نه آنچه که به ما از کودکی آموختهاند، در این جستار زبان میگشاید و ژرف مردمی خود را به همهی مردمان گیتی عرضه میدارد.
ر. ایرانی
Filed under: فرهنگ ایرانی | Leave a comment »
Posted on 07/17/2011 by رضا ایرانی
چگونه انسان به فرمان اهریمن در میآید؟
«« انسان تا خون نخورده است، از اهریمن، از تهدل فرمان نمیبرد.
از این رو، اهریمن به ضحاک خون جانوران را میدهد تا بخورد. و این خون در وجود ضحاک تحولی ژرف میدهد که با تمام وجودش، فرمانبردار اهریمن میشود. و اهریمن با چاشنیهای خوشمزه، ضحاک را به خوردن گوشت (=یا کُشتنیها) میفریبد.
فرمانبری از اهریمن، با خونخواری آغاز میشود.»»
Filed under: فرهنگ ایرانی | Leave a comment »
Posted on 07/13/2011 by رضا ایرانی
چون ترا « یک قبله» باشد درجهان
گر دگرجوئی ، توئی از گمرهان
امرحق ، داده ، « میان ِجان » قرار
« مذهبت، اینست » ، مگذر زین دیار
چون ترا حق ، بندگی فرمود و بس
تو چـرا پـُرسی همی مذهب زکـــس !
«هیچکس ، حق ندارد از مذهب ودین کسی بپرسد» هیچ حکومتی ، حق ندارد ازانسانی بپرسد که مذهب ودین تو چیست «. هرقدرتی وهرکسیکه چنین پرسشی بکند، حق آزادی را ازانسان، سلب وغصب میکند، وقداست خدا را ازبین می برد . این تحریم ِ«حق پرسش دین ومذهب ازانسانها » ، ازکجا سرچشمه گرفته است ؟
از همان اندیشه که انسان ، « تنها یک قبله وغایت» دارد ، و «آن قبله درمیان جان هرانسانی » هست . هیچکس، حق ندارد دین دیگری را بپرسد واورا تفتیش کند ، تا اورا برپایه دانستن ِ « ایمانش » ، داوری کند . آنچه را هرکسی آگاهانه میداند ، ایمانش به این اندیشه ، یا ایمان به آن آموزه وشخص هست ، و آنچه را نمیداند و نمیتواند بداند ، « دینش » هست . « دین » درفرهنگ ایران ، با « ایمان » ، تفاوت فراوان دارد . درفرهنگ ایران ، هیچ انسانی ، دینش را نمیشناسد . دین هرانسانی ، «کنزمخفی = گنج نهفته » یا « خدای بی نام یا گمنام » دراوهست .
انسان، فقط آگاهانه میداند که به چه کسی وبه چه آموزه ای و به چه آداب ورسومی ، ایمان یا عادت دارد . ولی اینها درفرهنگ ایران ، هیچکدام ، دین انسان نیستند . مشتبه ساختن « دین » و« ایمان » باهم ، ازبین بردن حق آزادی درانسان ، وپایمال کردن گوهر( فطرت) انسان هست . برپایه همین فرهنگست که حافظ میگوید:
من اگر نیکم اگربد ، تو برو خود را باش
هرکسی آن درود عاقبت کارکه کشت
همه کس، طالب یارند ، چه هشیار وچه مست
همه جا ، خانه عشق است ، چه مسجد، چه کنشت
همه انسانها ، بی هیچ استثناء وتبعیضی ، یاروجفت خودرا، که حق وحقیقت باشد، میجویند وبدان کشیده میشوند، و این هست که ارج همه انسانها را مشخص میسازد . تو، حق ِامر به معروف ونهی ازمنکر نداری . تو حق ِداوری در بدی یا خوبی من ، برطبق « معیارهای ایمانت » نداری . تو، با اعتماد به اینکه هرچه ایمان تو، خوب میداند ، خوبست ، و هرچه ایمان تو ، بد میداند، بدست ، حق داوری درباره « خوبی وبدی مردمان » نداری . آنچه ایمان تو خوب میداند ، برای من ، وبا معیاربینش من ، خوب نیست . آنچه برای ایمان تو ، بد است ، برای دیگران ، بد نیست . چون هرانسانی ، « خانه عشق » است . این « همه جا ، خانه عشق است » ، بدان معنا نیست که تنها ، نیایشگاهها و معابد ، خانه عشق هستند ، بلکه درواقع ، همه انسانها ، خانه عشق میباشند .
بزرگترین اشتباه وگمراهی ، با این شروع میشود که غایت را درکعبه ها ونیایشگاهها ومعابد و آموزه ها وشریعت ها … میجویند . این انسان هست که آتشکده ایست ، که خدا ، آتشی است که خود را درآن برافروخته است . هرانسانی ، خانه یا آشیانه سیمرغ ( ارتا ) هست . این خانه عشق است که فراسوی همه ایمان ها ، کنزمخفی و خدای بی نام درمیان انسانست
«استــــــاد منوچهر جمـــــــالی»
Filed under: فرهنگ ایرانی | Leave a comment »
Posted on 07/11/2011 by رضا ایرانی
«« دموکراسی اسلامی، یعـنی، «خـرسازی مـداوم ملـت ایران»، تا پالان شریعت، برپشت او گذارده شود، و آخوند، بتواند همیشه بر ملت، سواری کند.
مسئله بنیادی ملت ایران، برای رسیدن به حاکمیت خود، پیروزی ملت، در جنگ میان ملت و آخوند است. آزادی، فقط از راه جنگ ملت با آخوند، بدست میآید.»»
Filed under: فرهنگ ایرانی | 1 Comment »
Posted on 07/10/2011 by رضا ایرانی
««
قانون ِاساسی، بدان جهت «اسـاسی» نامیده شد، چون «خواست آزادِ ملـت»، اساس میباشد، و خواست الله، به کـنار نهاده میشود. از این رو، آنچه را «قانون اساسی جمهوری ایران» میخوانند، نفی همان «اسـاس» است، که «بنیاد حکومت برپایه خواست آزاد و متغیر ملت باشد.
قانون اساسی، بنام ملت و خواستِ آزادِ ملت، شروع میشود، و بر ضد گذاردن «بسم الله الرحمن الرحیم» بر فراز آنست، که اساس را که همان «خواست آزاد ملت» است، نفی میکند.
»»
Filed under: فرهنگ ایرانی | Leave a comment »
Posted on 07/09/2011 by رضا ایرانی
«« ما نیاز به «اندیشیدن» داریم، و تنها با جمعکردن اندیشهها از این و آن، و به حافظه سپردن، و ستودن و نکوهیدن آنها، اندیشنده نمیشویم.
بسیاری، با عرضهی مجموعهای از اندیشههای این و آن، نقاب متفکر یا روشنفکر به خود میزنند. اینها، همه دلیل بر ناتوانی اندیشیدناست.
اندیشیدن، با کشف چشمهی زا ینده در خود کار دارد، نه با چیدن آنچه در صندوق حافظه انباشته شده، در پنجره دکان خود.
زایش یک اندیشه بسیار ساده و زنده از خود، بیش از یک تل از اندیشههای وام کرده، ارزش دارد. »»
Filed under: فرهنگ ایرانی | Leave a comment »
Posted on 07/05/2011 by رضا ایرانی
«« یکی از مهمترین علل نشناختن فرهنگ اصیل سیاسی ایران، آنست که تفاوت میان ِ «فرکیانی= فرجمشیدی»، را با «فرایزدی یا فریزدانی» نمی شناسند. فرکیانی، فرهنگِ اصیل ِایرانست، ولی فرایزدی، از اختراعات یز دانشناسی زرتشتی است. فرّکیانی یافرّ جمشیدی، بنیاد «آزادی سیاسی و نوآوری» است، چون این فـرّ، در اثر اعمال و افکار سودمندی که فردی برای اجتماع کرده و از اجتماع، شناخته شده، پیدایش می یابد، و قابل انتقال وارثی نیست. در حالیکه «فرایزدی یا فر اهورامزدائی»، برپایه تاج بخشی از موبدان و حق انحصاری ترویج دین زرتشت، پدید آمده، و در خانواده گشتاسپ، مروج دین زرتشت، ارثیست. این پیشینهی فرّایزدی، سپس به تشیع در مفهوم «امامت» رسید، و با قطع شدن تبارآخرین امام، که عقیم بود، اندیشه غیبت پسرموهومش، خلق کرده شد تا جانشین او باشد، وارث امامت در او پایدار بماند. اینست که باید اندیشه فرکیانی یا جمشیدی را که ریشه در فرهنگ اصیل ایران دارد، از نو بسیج ساخت، و فرّ انتقالپذیر در وراثت را که از الهیات زرتشتی برخاسته، نابود ساخت. »»
Filed under: فرهنگ ایرانی | Leave a comment »