• « زندگی » مـُقـدس است، خدا هم حق ندارد حکم قتل و اعدام بدهد.

    «ارتــای خوشه(سیمرغ)»

    گاه نوشتــار ِ
    « رضـا ایــــرانی »


    « آزادی هر ایرانی، زمانی میسر است که شــــریعت اسلام را با فرهــنگ مـردمی ایران مهار ساخته و دوام این آزادی را همــــواره با نگـــه‌داشتن شریعت اسلام با اندیشه‌های «قداست جان و زندگی و خرد مردمان»، و بدور از شمشیر اســلام، ضمانت نمــــاید.
    این تنها راه است، مابـقی، فـــریب و دروغ و ریــــا و ساده‌لوحی خطرناک و از سر، چیرگی شـریعت خونریز اسلام است. »

    بــرای انــــدیشه ایــــــرانی، انسان اندازه حکومت است.


    «« بزرگتـرین دشمن ملــت ایران، حکومت اسلامیست.
    حکومت اسلامی،دهه‌هاست که در همــــه جبهــــه‌های سیـــاسی و اقتـــصادی و فرهنگی و هنری و ملی، با نهایت درند‌‌گی و خشونت با ملت ایران می‌جـنگـد.
    اندیشیدن برای پیروز شدن ملــــــــــت ایــــــــران بـــــر حکــــــومت اسلامی
    در این جنگ وحشتناکست که انــــدیشیدن حقیــقی است.»»

  • « زندگی » مـُقـدس است، خدا هم حق ندارد حکم قتل و اعدام بدهد.

    « زندگی » مـُقـدس است، خدا هم حق ندارد حکم قتل و اعدام بدهد
  • بایگانی

سلب مرجعیت از گذشته

از کتاب « نعش ها سنگین هستند» نوشته استاد منوچهرجمالی

آنچه در گذشته وسنت، بار ِ سنگین است، همان ادعای «مرجعیت» آنهاست. مرجع کسی‌است که نمی‌گذارد ما از خود باشیم و می‌خواهد که از او باشیم. از گذشته باشیم. خود، تابع گذشته واز گذشته باشد. تاریخ و آنچه از گذشته می‌آید، هنگامی بار است که خود ِ انسان و جامعه را از سرچشمه‌ بودن (از خود بودن) باز دارد.
زمان، همیشه از نو جوان می‌شود و همیشه جوان، از نو، می‌خواهد از خود باشد.
از خود بودن، یعنی «مرجع و میزان» بودن.
گذشته و تاریخ، راه جوان شدن از خود را می‌بندد. برای جوان‌شدن از نو، (که ایرانیان آن را «فرشگرد» می‌نامیدند) باید نخست بر ضد مرجعیت گذشتگان و پیشینه‌ها برخاست و خط بطلان بر این مرجعیت کشید.

دیالکتیک پیشرفت بسوی آزادی و بازگشت به قهقرا

از « استاد منوچهر‌جمالی »

سائقه پیشرفتِ همیشگی بسوی کمال و آزادی و سائقه بازگشت همیشگی به عقب و تکرار گذشته، همیشه باهم گلاویزند. هر پیشرفتی در کمال و آزادی، ناچار دچار بازگشت قهقرائی می‌شود. اینکه همیشه می‌توان بسوی کمال و آزادی پیشرفت کرد، یک خیال خام هست. این دیالکتیک پیشرفت بسوی آزادی و، بازگشت به قهقرا هست که سیر تاریخ را معین می‌سازد. هر جنبش پیش‌رونده‌ای در مدنیت، سائقه بازگشت توحش را برمی‌انگیزد. توحش همیشه در انسان، آتش زیر خاکستراست.

خرد، غربال مایه‌های آفریننده زندگی

از « استاد منوچهر‌جمالی »

تاریخ، انباریست از تجربه‌ها و بینش‌ها و آئین‌ها و شیوه‌‌های تفکر و ادیان و مذاهب و مکاتب فلسفی گوناگون که انسان‌ها در هزاره‌ها اندوخته‌اند. خرد هر انسانی در هر دوره‌ای، غربالی‌است برای الک کردن ِ نو به نو ِ این توده روی هم‌ریخته هزاره‌ها، تا مایه‌های آفریننده را برای زندگی خود بیرون آورد. تاریخ، آشغالدان نیست (چنین سخنی، تحقیر انسانیت است) و با دور ریختن تاریخ به عنوان آشغال، فراموش می‌کنند که گنج نهفته خود را که در میان آن آشغال، پخش است، نیز دور می‌ریزند. اینان در خرد خود، هنوز غربال را کشف نکرده‌اند.


آزادی

از کتاب « نعش ها سنگین هستند» نوشته استاد منوچهرجمالی