• « زندگی » مـُقـدس است، خدا هم حق ندارد حکم قتل و اعدام بدهد.

    «ارتــای خوشه(سیمرغ)»

    گاه نوشتــار ِ
    « رضـا ایــــرانی »


    « آزادی هر ایرانی، زمانی میسر است که شــــریعت اسلام را با فرهــنگ مـردمی ایران مهار ساخته و دوام این آزادی را همــــواره با نگـــه‌داشتن شریعت اسلام با اندیشه‌های «قداست جان و زندگی و خرد مردمان»، و بدور از شمشیر اســلام، ضمانت نمــــاید.
    این تنها راه است، مابـقی، فـــریب و دروغ و ریــــا و ساده‌لوحی خطرناک و از سر، چیرگی شـریعت خونریز اسلام است. »

    بــرای انــــدیشه ایــــــرانی، انسان اندازه حکومت است.


    «« بزرگتـرین دشمن ملــت ایران، حکومت اسلامیست.
    حکومت اسلامی،دهه‌هاست که در همــــه جبهــــه‌های سیـــاسی و اقتـــصادی و فرهنگی و هنری و ملی، با نهایت درند‌‌گی و خشونت با ملت ایران می‌جـنگـد.
    اندیشیدن برای پیروز شدن ملــــــــــت ایــــــــران بـــــر حکــــــومت اسلامی
    در این جنگ وحشتناکست که انــــدیشیدن حقیــقی است.»»

  • « زندگی » مـُقـدس است، خدا هم حق ندارد حکم قتل و اعدام بدهد.

    « زندگی » مـُقـدس است، خدا هم حق ندارد حکم قتل و اعدام بدهد
  • بایگانی

اندیشیدن مردم با خرد خود

از استاد منوچهرجمالی:

« دموکراسی با ریختن مردم به خیابان در طوفان ِسوائق، و بر هم زدن  نظام استبدادی،  پیدایش نمی‌یابد، بلکه با فجر اندیشیدن مردم با خرد خودشان،  بنیاد گذارده می‌شود. »


«بیا تا جهان را به بد نسپریم »

«بیا تا جهان را به بد نسپریم »

فرهنگ ایران( نه تاریخ ایران)، هر انسانی را معین‌کننده‌ی خود می‌داند، پس هیچ مرجعی و قدرتی حق ندارد برای او تعیین تکلیف کند. شریعت اسلام که انسان را  «عبد» می‌داند برای او («عباد») تعیین تکلیف و او را معین می‌کند. ایرانی می‌خواهد خودش، خودش را معین کند. او خود را و خردش را برترین مرجع می‌داند. چرا شما «روشنفکران دینی» و همه‌ی اسلام‌فروشان از درک این مطلب ساده ولی نیرومند، «ناتوان» هستید؟

« فرهنگ ایران، نه ناسیونالیستی ونه قومی ونه امّتی ونه نژادیست، بلکه فرهنگِ مردمی وجهانی‌است»

فرهنگ ایران، انسان را «کلید سراسر بندها» می‌داند (شاهنامه). این گوهر هر انسانی است. شریعت‌ اسلام این گوهر کلیدی ما را، هم امروز و هم از آغاز ورودش به ایران پایمال و سرکوبی نموده است. این گوهر کلیدی ما، پیدایش و آزادی ماست. روشنفکران ما، بجای اندیشیدن در این سرمایه‌ی فلسفه‌ی ایران، و گسترش آن وبسیج ایرانیان بر گرد آن، یا بدنبال ساختن «اسلام راستین» دیگری بوده و هستند و یا «مدرنیته»‌ی غربی که هیچ هم از آن، جز ماشین‌آلات و تکنولوژی نفهمیده‌اند!

فرهنگ مردمی ایران (ایرج در شاهنامه) می‌خواهد قهر و خونریزی، و دروغ(=آزردن) و توحش و شمشیر شریعت اسلام را با سر‌اندیشه‌ی «قداست جان و زندگی» از بُن،  از ایران بیرون راند. این است‌که بانگ «جمهوری ایرانی» شنیده و بیان گردید. این است‌که امروزه آخوند نعره‌ی «مکتب ایرانی» می‌زند!  روشنفکران ایرانی میهن‌دوست (چه دینی یا غیر‌دینی) می‌بایست جایگاه خود را در این پیکار، به‌روشنی برای همگان آشکار سازند.

رضا ایرانی

« رستاخیز فرهنگ ایرانی هیچ قید و بندی را نمی‌پذیرد »

« رستاخیز فرهنگ ایرانی هیچ قید و بندی را نمی‌پذیرد »

خرد انسانی، بعنوان نهائی‌ترین «مرجع»، هیچ قید و بندی را نمی‌پذیرد. شریعت اسلام را، با هزارمن سریش هم نمی‌توان با آزادی و حقوق بشر پیوند زد!

آزادی هر ایرانی، زمانی میسر است که شریعت اسلام را با فرهنگ مردمی ایران مهار ساخته و دوام این آزادی را همواره با نگه‌داشتن شریعت اسلام با اندیشه‌های «قداست جان و زندگی و خرد مردمان»، و بدور از شمشیر اسلام، ضمانت نماید. این تنها راه است،  مابقی، فریب و دروغ و ریا و ساده‌لوحی خطرناک و از سر، چیره‌گی شریعت خونریز اسلام است.

آنهائی که به خود نام روشنفکر، نویسنده، فعال حقوق بشر، سکولار ولائیک و … داده‌اید، کمتر انشاء بنویسید و بیشتر در مسائل با مغز گُسسته از شریعت اسلام بیاندیشید. چقدر این سخنان شما ملال‌آور است. لطفا» بس کنید!

رضا ایرانی


جبریت گرائی (دکتر کاظم رنجبر )

«« جبریت گرائی(Déterminisme )  مکتبی است  در فلسفه ، که هر واقعه اجتماعی را ناشی ازاصل  رابطه  علت و معلول می داند. به عنوان مثال ، اگر در ایران مدت 31 است  که یک مشت آخوند جاهل و نادان ، جانی و دنیا پرست ، دروغگو و حقه باز حاکم است ، برای این است ،که در  ضمیر باطن  قریب به اتفاق ایرانی جماعت ، تحصیل کرده ، وغیر تحصیل کرده ، باور های خرافی ، همراه با یک آخوند  خوابیده است. برای اکثریت ایرانیان ، حتی قشر تحصیل کرده ، سیاست و فرهنگ سیاسی ، فقط در یک مشت ، وراجی های بی سروته خلاصه می شوند. قبل از استقرار نظام های دموکراتیک در اروپا ،  تاریخ  این قاره شاهد عصر روشنگری است ،که فلاسفه  اروپا ، به قیمت جانشان ، آثار فلسفی  وزینی  بجای گذاشته اند. دموکراسی های اروپا ، از بطن اندیشه های این فلاسفه بوجود آمدند . امروز بعد از گذشت 3 قرن ، کدام ایرانی تحصیل کرده  در فلسفه و علوم سیاسی ، اثری معادل آثار این فلاسفه 3 قرن پیش  بجای گذاشته است ؟ آیا شما نوشته های دکتر علی شریعتی ، دکتر عبدالکریم سروش ،  پرفسور سید حسین نصر ، دکتر ابوالحسن بنی صدر ، احمد فردید ، جلال آل احمد  را در قرن بیستم ، اوج ارتباطات  ، و آشنائی ایرانیان به زبانهای معتبر خارجی را  فلاسفه عصر روشنگری ایران می دانید؟ و آثار این آقایان را  با فلاسفه چون ، فرانسیس بیکن ، هابس ، جان لاک ،ولتر ، اسپینوزا ، ژان  ژاک روسو، مقایسه می کنید ؟ ایرانی جماعت برای یک کنسرت ،و چس ناله های فلان خواننده (آخ وطنم ای وای وطنم ) یک شب 100 دولار خرج می کند،ولی یک جلد کتاب  با اندشه های مترقی در زبان های معتبر خرج نمی کند. (می دانم با این نوشته یک عده ایرانی بر من حمله خواهند کرد. ولی آمار نشر کتاب چه در ایران ،و چه در خارح ایران ،که سانسور هم وجود ندارد ، نشانه بی علاقگی ایرانی برای فهم عمیق علت و معلول است. ) در رفراندم کذائی  12 فروردین 1358 ، دوشخصیت سیاسی ،و فرهنگی  در کل ایران ، رک وروش گفتند : ما به این رفراندم راًی نمی دهیم . یکی زنده یاد ، دکتر مصطفی رحیمی بود ،و شخص دوم ، استاد گرامیم ، آقای دکتر علی اصغر  حاج سید جوادی بودند. نظام ابتر جمهوری اسلامی  آخوندی ، ناشی از فقر فرهنگی ، خصوصآ  فرهنگ سیاسی ملت ، بویژه تحصیل کرده های این ملت است. »»

اسلام چون سلاح سیاسی، به قلم :کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی.