Posted on 08/31/2010 by رضا ایرانی
در ادامه سخن پیش و اینکه پرت بودن «روشنفکران» انشاءنویس را نشان دهم، بخشی از کتاب «آزادی و همبستگی» استاد جمالی را که در باره مسأله « جدائی حکومت از دین» می باشد، در چند بخش میآورم که بسادگی بیانگر نیاندیشیدن و رونوشتبرداری و نادیدهانگاشتن بزرگترین مسأله ما یعنی « دین » از سوی آنان میباشد.
پیشاپیش از خواننده ژرفبین میخواهم که به تاریخ انتشار این کتاب یعنی 25 سال پیش و بخشی که میآید، دقت نماید تا روشن گردد که امروز نیز، همچنان آن سالها، «روشنفکران» پاک ازقضیه پَرت هستند و آب درهاوان میکوبند.
رضا ایرانی
—————————————————————————————————————
« چرا دین در ایران بزرگترین «مسئله سیاسی» است؟ »
وقتی در اروپا و امریکا از هموطنانم شعار «جــدائی حکـومت از دیــن» را میشنوم، بیاختیار لبخندی در ظاهر و نیشخندی در باطن بر لب و روانم نقش میبندد. در حالی که فعلا» دین و پاسداران دین (علماء) ســراســــر مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و حقوقی و ارتشی و مالی را در سراسر ایران احاطه و قبضه کردهاند، اینان خواهــان آن هستند که دارندگان چنین قدرت و اختیاری بیایند و از این قدرت دست بکشند و نه تنها حساب دین را بلکه بالاتر از آن، حساب طبقه علماء دین را از حساب حکومت و حتی سیاست جدا سازند. اشخاصی که چنین شعاری میدهند و خواستار درج چنین مادهای در قانون اساسی آینده ایران هستند، در مطالعه کتابها و روزنامههای غربی ویا دیدن تلویزیونهای غربی، می خوانند یا میشنوند و میبینند که پس بزرگترین مسئله سیاسی کشورهای غربی، اقتصاد است. حل مسأله بیکاری، حل مسأله امنیت اجتماعی طبقه پائین، سراسر اوقات سیاستمداران و رهبران حزبی را گرفته است. بنابراین بدیهی میدانند که پس بزرگترین مسئله سیاسی بهطور کلی، همه جا و همیشه مسأله اقتصاد است و میباید باشد و خواهد بود. وخواه ناخواه آن کس که باور دارد که بزرگترین مسأله سیاسی، اقتصاد است، مسائلی از قبیل دین را نادیده و ناچیز میگیرد و ایمان دارد که باید آنرا کنار گذاشت و آنرا فراموش ساخت. طبعا» دین و پاسدارانش مزاحم حل مسأله اصلی که اقتصاد باشد، هستند.
دنباله…
Filed under: فرهنگ ایرانی | Leave a comment »
Posted on 08/29/2010 by رضا ایرانی
جوینده گرامی:
مساله این نیست که نباید به سراغ دیگرافکار رفت، نه! کسی (واستاد جمالی نیز) چنین سخنی نمیگوید. مساله بنیادی درآنستکه فکر دیگری (انگیختن) میبایست من را آبستن به فکرخود (خوداندیشی – خودزائی) در باره مسائل و معظلات جامعه من (ایران و نه اروپا وامریکا) نماید. با تقلید و رونوشتبرداری ازدیگری، هرچند فکرش بسیار زیبا و جذاب بنظرآید، تا زمانیکه با زبان من و درپیوندبا مسائل جامعهی من، ازمن نتراود و ازمن ریشه پیدا نکند، و ازمن نرُوید، با وجود جذابیتش، درذهن و روان ایرانی بی تاثیرخواهد ماند!
در ضمن، استاد نیز تلاش وزحمت خویش را مدتهاست که به بار نشانده و زیرپایهها و بنیاد اندیشیدن فلسفینو ِ ایرانزمین را بنا و پدیدار نموده است. اینکه، هنوز از سوی «روشنفکران ایرانی» بویژه در خارج از کشور درک نمیگردد، و ادامه وگسترش داده نمیشود، «گناه» استاد جمالی نیست، بلکه ناشی از بیسوادی ونیاندیشیدن و مقلدبودن (شیعیگری) آنان است. ما نه با روشنفکر به آن مفهومی که درغرب از آن گرفته میشود، که با عدهای انشاءنویس شدیدا مستبد وهوچی(گیرم زندان نیزرفته باشد) روبرو هستیم که درعمرش یکبار نیز «قرآن»، «بندهشن» ویا «شاهنامه» را نخوانده است! آنوقت میخواهد آخوند را کنار بزند، و آزادی برای ایران بیاورد و از بام تا شام کارش ترجمه و بدنبال این و آن افتادن است! نه انسان (مردم) را میشناسد و نه واژه «حق» (اگ = دانه= تخم) را اما بنا به تقلید و رسم امروز»فعال حقوق بشر» است، «سکولار نو» است، «مدرنیست وپست مدرن» است، «لائیک» است، «لیبرال» است، «پراگماتیست» است و…
شوربختانه، همه این روکشها را میتوان به آسانی کنار زد و بوی زشت و گند ومتعفن شیعیگری اسلام را ازفرسنگها دورتر حس نمود!!
اینست رمز و راز ویرانی ایران ودوام حکومت آخوندی ومتولیان اسلام!
Filed under: فرهنگ ایرانی | 1 Comment »
Posted on 08/29/2010 by رضا ایرانی
تفکر موقعی یک ملت را به جنبش میآورد (و رستاخیز فرهنگی و روانی پدید میآید) که با کلماتی که در زبان ِهمان ملت هست، اندیشیده شود.
هر اندیشهای، سرچشمهای از نیروست. وهنگامی ناگهان این کلمات، زادگاه تفکر زنده شدند، هر کلمهای، تبدیل به » تولیدگاه نیرو» میشود. یک کلمه از این به بعد، فقط یک یا چند معنا نمیدهد، بلکه با زایش «ایده»، نیز نیرو میزاید.
ایده، اندیشه نیرومند. فلسفههای ترجمهشده، همیشه در کلمات ِ آن زبان، غریب میمانند.
این افکار ترجمهشده، هیچگاه آن نیروئی را ندارند که افکار زائیده اززهدان کلماتِ خود ِ آن زبان دارند.
از کتاب «از حقیقت باید گریخت» نوشته استاد منوچهرجمالی، ژانویه 1987
دانلود کتاب
Filed under: فرهنگ ایرانی | 1 Comment »
Posted on 08/28/2010 by رضا ایرانی
«« هنگامی حکومت از عهده اجراء وظائفاش بر نمیآید، دین را وسیله خود میسازد تا جامعه را صغیرسازد و خودش قیم آنها بشود.
هنگامی دین، حقیقتی ندارد که جذب دل و روان مردم را بکند، حکومت را وسیله خود میسازد تا با عُنف، خود را تحمیل کند. »»
منوچهر جمالی
Filed under: فرهنگ ایرانی | Leave a comment »