• « زندگی » مـُقـدس است، خدا هم حق ندارد حکم قتل و اعدام بدهد.

    «ارتــای خوشه(سیمرغ)»

    گاه نوشتــار ِ
    « رضـا ایــــرانی »


    « آزادی هر ایرانی، زمانی میسر است که شــــریعت اسلام را با فرهــنگ مـردمی ایران مهار ساخته و دوام این آزادی را همــــواره با نگـــه‌داشتن شریعت اسلام با اندیشه‌های «قداست جان و زندگی و خرد مردمان»، و بدور از شمشیر اســلام، ضمانت نمــــاید.
    این تنها راه است، مابـقی، فـــریب و دروغ و ریــــا و ساده‌لوحی خطرناک و از سر، چیرگی شـریعت خونریز اسلام است. »

    بــرای انــــدیشه ایــــــرانی، انسان اندازه حکومت است.


    «« بزرگتـرین دشمن ملــت ایران، حکومت اسلامیست.
    حکومت اسلامی،دهه‌هاست که در همــــه جبهــــه‌های سیـــاسی و اقتـــصادی و فرهنگی و هنری و ملی، با نهایت درند‌‌گی و خشونت با ملت ایران می‌جـنگـد.
    اندیشیدن برای پیروز شدن ملــــــــــت ایــــــــران بـــــر حکــــــومت اسلامی
    در این جنگ وحشتناکست که انــــدیشیدن حقیــقی است.»»

  • « زندگی » مـُقـدس است، خدا هم حق ندارد حکم قتل و اعدام بدهد.

    « زندگی » مـُقـدس است، خدا هم حق ندارد حکم قتل و اعدام بدهد
  • بایگانی

از اندیشه‌های «جهانشمول و علمی»

از اندیشه‌های «جهانشمول و علمی»

«هیلاری کلیتنون افزود: «دموکراسی باید به دقت پرورش داده شود و هیچ کس نباید اجازه یابد که بگوید همه پاسخ ها را دارد و فقط اوست که می تواند کشور را اداره کند.»» (از سایت فارسی بی‌بی سی)

برای همین جمله‌ی  بنظر «پیش‌پا افتاده و ساده » چیزی نزدیک به پنج سده در غرب، مبارزه‌ی فکری-فلسفی شد تا این فکر با وجود انسان غربی آمیخت و  با جانش «بافته» گردید. این اندیشه اکنون، مدت‌هاست که با تن و جان این انسان  و تو در توی لایه‌های گوناگون ذهنی-روانی‌اش جاگیری کرده است و برایش بسیار طبیعی می‌آید. مسئله  برای ما، چنانکه برخی می‌پندارند این نیست که «چون که صد آمد نود هم پیش ماست»،  بلکه «پیدایش» آن از «اندیشیدن به مسائل و معضلات جامعه‌ی خود، در زبان و فرهنگ خود، و با مغز خود است». زمانی در ایران (از زبان بزرگمهر) بر این باور بودند «که همه چیز را همه‌گان دانند» یعنی حقیقت منحصر بفرد نیست، ما حقایق داریم  که همه می‌بایست با جستجو‌کردن بیابیم.

امروز روشنفکران ما، با نادیده‌گرفتن فرهنگ اصیل خود، درپی وام‌گیری از آنچه غرب با خون دل و زحمت و کوشش فراوان (که هنوز نیز دنبال می‌شود) و در پی دلیری و شهامت اندیشیدن بدست آورده می‌باشند. جالب این‌جاست که به هرچیزی یک «جهانشمول » می‌چسبانند و خیال خود را راحت می‌کنند! هم لیبرال و هم دمکرات هستند، هم جمهوریخواه و سلطنت‌طلب و کمونیست و سوسیالیست، هم شیعه‌ی دوازده‌امامی و هم سکولار و لائیک و فمنیست و انترناسیونال و ملی … خلاصه از هر چه بخواهید در این انبان وارداتی پیدا می‌کنید مگر «خود بودن و خویش‌باشی»!
آخر هنوز این «کالا» به بازار عرضه نشده و هرگز هم نخواهد شد تا فوری وارد انبان شود!

ای کاش ما از همان یک قلم «سوسیالیزم جهانشمول و علمی» که وارد کردیم با نتیجه‌ی مصیبت‌بارش، هنوز که هنوز است کمر راست نکرده‌ایم، می‌آموختیم و به خود می‌آمدیم.‌