• « زندگی » مـُقـدس است، خدا هم حق ندارد حکم قتل و اعدام بدهد.

    «ارتــای خوشه(سیمرغ)»

    گاه نوشتــار ِ
    « رضـا ایــــرانی »


    « آزادی هر ایرانی، زمانی میسر است که شــــریعت اسلام را با فرهــنگ مـردمی ایران مهار ساخته و دوام این آزادی را همــــواره با نگـــه‌داشتن شریعت اسلام با اندیشه‌های «قداست جان و زندگی و خرد مردمان»، و بدور از شمشیر اســلام، ضمانت نمــــاید.
    این تنها راه است، مابـقی، فـــریب و دروغ و ریــــا و ساده‌لوحی خطرناک و از سر، چیرگی شـریعت خونریز اسلام است. »

    بــرای انــــدیشه ایــــــرانی، انسان اندازه حکومت است.


    «« بزرگتـرین دشمن ملــت ایران، حکومت اسلامیست.
    حکومت اسلامی،دهه‌هاست که در همــــه جبهــــه‌های سیـــاسی و اقتـــصادی و فرهنگی و هنری و ملی، با نهایت درند‌‌گی و خشونت با ملت ایران می‌جـنگـد.
    اندیشیدن برای پیروز شدن ملــــــــــت ایــــــــران بـــــر حکــــــومت اسلامی
    در این جنگ وحشتناکست که انــــدیشیدن حقیــقی است.»»

  • « زندگی » مـُقـدس است، خدا هم حق ندارد حکم قتل و اعدام بدهد.

    « زندگی » مـُقـدس است، خدا هم حق ندارد حکم قتل و اعدام بدهد
  • بایگانی

«من خودم درباره مسائل انسانی می‌اندیشم»

«من خودم درباره مسائل انسانی می‌اندیشم»

«« من هیچگاه نمی‌اندیشم که قرآن درباره مسائل انسانی، چنین و چنان می‌گوید. با این شیوه، حق و قدرتم را از خود، می‌گیرم. من خودم درباره مسائل انسانی می‌اندیشم، چون این حق و قدرت، از خردم فوران می‌کند و نمی‌گذارم که قرآن از من غصب کند.

راه حل مسائل سیاسی و اجتماعی غرب با قرار دادن مسیحیت در فضای ِفرهنگِ یونان پیدا شد. مسائل سیاسی و اجتماعی ایران نیز، با قرار دادن  ِشریعت اسلام در چهار چوبه فرهنگِ اصیل ایران، حل می‌شوند.

«سروش» در فرهنگ ایران، نیروئی در هر انسانیست که می‌تواند در جستجو، نیک را از بد بیابد.
یزدا‌ن‌شناسی زرتشتی، سروش را پیکریابی اطاعت ساخته است و فرهنگ آزادی ِ انسان را از بین برده است.

دموکراسی و لیبرالیسم و سوسیالیسم وحقوق بشر و سکولاریسم،  پیایند تفکراتی زنده وتکان‌دهنده درجامعه هستند که در«محدوده عقل وآگاهی» مردم نمانده‌اند، بلکه ریشه در «روان» و بالاخره در «ضمیر» مردم کرده‌اند. با خواندن دوسه تا کتاب خارجی درباره دموکراسی و لیبرالیسم و سوسیالیسم و حقوق بشر، چنین «اعجازی» درایران روی نمی‌دهد. »»

از «پهلوان منوچهر جمالی»