از « استاد منوچهرجمالی »
برای پیدایش تفکر «نوآور» در ایران و سایرکشورهای اسلامی، نخست باید، «حافظه را از اولویت انداخت». الاهان نوری، همه مخزن معلوماتند، و این «حافظه یا انبار معلومات» را «علم» مینامند. آنها نیاز به اندیشیدن ندارند. از این رو محور آموزش و پروش دراین کشورها، «حفظ کردن کتاب مقدسشان» هست، تا هر چیز را با آن معیار بسنجند و بپذیرند. ازاین رو تفکر، تابع حافظه میماند.
از جمله محتویات این عبارت دکارت، که من میاندیشم پس من هستم، همین از اولویت انداختن حافظه، و اولویت دادن به اندیشیدن است.
انسان، آنچه را یاد میگیرد، باید با اندیشیدن برپایه تجربیات حواس خود، باشد. چیزی را که نیندیشیده آموخته، برضدِ اصالت تفکر مستقل و آزاد اوست.
Filed under: فرهنگ ایرانی |
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟