بخش چهارم
در ادامه سخن پیش و اینکه پرت بودن «روشنفکران» انشاءنویس را نشان دهم، بخشی از کتاب «آزادی و همبستگی» استاد جمالی را که در باره مسأله «جدائی دین از حکومت » می باشد، در چند بخش میآورم که بسادگی بیانگر نیاندیشیدن و رونوشتبرداری و نادیدهانگاشتن بزرگترین مسأله ما یعنی « چرا دین در ایران بزرگترین «مسئله سیاسی» است؟ » از سوی آنان میباشد.
پیشاپیش از خواننده ژرفبین میخواهم که به تاریخ انتشار این کتاب یعنی25 سال پیش و بخشی که میآید، دقت نماید تا روشن گردد که امروز نیز، همچنان آن سالها، «روشنفکران» پاک ازقضیه پَرت هستند و آب درهاوان میکوبند.
رضا ایرانی
–————————————————————————————–
دنباله « چرا دین در ایران بزرگترین «مسئله سیاسی» است؟ »
از اینروست که جداساختن حکومت از دین، احتیاج به مبارزات طولانی و شدید و جدی دارد تا از دامنه نفوذ دین یا نفوذ سیاسی علماء دین در واقعیت اجتماعی کاست و وقتی قوای دیگر اجتماعی و سیاسی چنان قوت گرفتند که نسبتِ نفوذ قوای علماء دین در مقابل آنها ناچیز شد یا به طور محسوس کاسته شد، آنگاه چنین مادهای در قانون اساسی، ضمانت و امکان اجراء خواهد داشت.
پس تقاضای چنین خواستی، ایجاب مبارزات اجتماعی، فلسفی، حقوقی، فکری، تربیتی، علمی میکند تا واقعیت نفوذ ِعلماء دین را به حداقل کاست یا دامنه نفوذ دین را در اذهان وقلـــوب محدود ساخت. اینها احتیاج به مبارزات دارد. اصل کار، پیدایش این واقعیتاست نه طرح و وضع آن ماده که به تنهایی چارهساز مسأله نیست و بودن این ماده قانونی بدون آن واقعیت، سبب دست کشیدن از مبارزه میشود.
کسی که فقط به وضع چنین مادهای دلخوش میکند و برای حفظ شانس وصول به مقامات سیاسی آینده دست از مبارزه درجامعه، علیه علماء دین میکشد و مبارزه با دین، برای عقب راندن آن از دامنه حکومت نمیکند، یا مردم را میفریبد یا خود را گول میزند و یا آنکه میخواهد بعد از رسیدن به حکومت با فشار سرنیزه، علماء دین را بهکنار بزند که آنگاه به بنبستِ خودکامگی و خفقان میکشد.
Filed under: فرهنگ ایرانی | Leave a comment »