• « زندگی » مـُقـدس است، خدا هم حق ندارد حکم قتل و اعدام بدهد.

    «ارتــای خوشه(سیمرغ)»

    گاه نوشتــار ِ
    « رضـا ایــــرانی »


    « آزادی هر ایرانی، زمانی میسر است که شــــریعت اسلام را با فرهــنگ مـردمی ایران مهار ساخته و دوام این آزادی را همــــواره با نگـــه‌داشتن شریعت اسلام با اندیشه‌های «قداست جان و زندگی و خرد مردمان»، و بدور از شمشیر اســلام، ضمانت نمــــاید.
    این تنها راه است، مابـقی، فـــریب و دروغ و ریــــا و ساده‌لوحی خطرناک و از سر، چیرگی شـریعت خونریز اسلام است. »

    بــرای انــــدیشه ایــــــرانی، انسان اندازه حکومت است.


    «« بزرگتـرین دشمن ملــت ایران، حکومت اسلامیست.
    حکومت اسلامی،دهه‌هاست که در همــــه جبهــــه‌های سیـــاسی و اقتـــصادی و فرهنگی و هنری و ملی، با نهایت درند‌‌گی و خشونت با ملت ایران می‌جـنگـد.
    اندیشیدن برای پیروز شدن ملــــــــــت ایــــــــران بـــــر حکــــــومت اسلامی
    در این جنگ وحشتناکست که انــــدیشیدن حقیــقی است.»»

  • « زندگی » مـُقـدس است، خدا هم حق ندارد حکم قتل و اعدام بدهد.

    « زندگی » مـُقـدس است، خدا هم حق ندارد حکم قتل و اعدام بدهد
  • بایگانی

«تبدیل زلزله به غلغلک» و «ستایشِ نو»

«تبدیل زلزله به غلغلک»

 

در عطار و مولوی و حافظ و فردوسی، هزاران افکار « آذرخشی» هستند که سراسرِ پُوکی و تباهی و نامردمی بودن اسلام را در یک آن، به درخشش می‌آورند.
ولی رویارویِ این آذرخش‌هایِ زلزله‌انگیز و تکان‌دهنده، که می‌توانند بُنِ گسستن باشند، طبع ِ «نکته‌سنجی و لطیفه‌ستائی و بدیعه‌شناسی» در مردم پرورده شده است که زلزله‌های فکری را، در آنی، تبدیل به «غلغلک‌های روانی و فکری» می‌کنند.
«علمی بودن روش» نیز، به مدد این طبع ِ نکته‌سنج، آمده است که «تتمع ادبی» از آنها را می‌افزاید و بکلی، «تفکر فلسفیِ گُسلنده» در باره آنها را فلج می‌سازد.

«ستایشِ نو»

هنوز در بهترین محافل ایرانی، پُرسوادی و علامگی و فضل و حافظه در باره آموزه‌های دینی و فلسفی و عرفانی و اشعار شعرا را می‌ستایند، نه  « نو‌اندیشی و نو‌آفرینی » را.
هنوز آثار ادبی که آشکارا یا پنهان، در تبلیغ یک آموزه سیاسی یا حزبی یا دینی نگاشته شده‌اند، ستوده می‌شوند، نه نو‌آفرینی.
این ستایش‌ها، نشان می‌دهد که نخبگان کذائی ملت، بر ضدِ  گُسستن هستند، که پیشگام هر نوآفرینی است.
هنوز آنها نمی‌توانند « نوآفرینی» را بستایند.
«تقلید از آفریده‌های نو در غرب»، راه دیگری از خفه‌کردن نوآفرینی در ایران است. شناختن نو و ستودن نو، گُستاخی می‌خواهد. مدح در ایران، هنوز شیوهِ « بسته ساختن مردم» است، نه شیوه گُستاخ ساختن مردم در بریدن.

 

از زنده‌یاد «پهـلوان منوچهر جمـالی»