آیا یک فرد دینی، فکرنمیکند؟
«« اینکه میانگارند، یک فرد دینی، فکرنمیکند، فکریست کاملا غلط. عقل، برای موءمن به یک دین یا یک ایدئولوژی، تابع آن دین یا آن ایدئولوژیست. ایمان دینی، ازاو میخواهد که عقلش، وسیله برای اثباتکردن آن آموزه دینی و محتویاتش یا وسیله دفاع کردن از آن دین باشد. به عبارت دیگر، تعقل، اسلحه برای دفاع از آن دین بـشود. ولی، عقل انسان، به آسانی به وسیله و آلت، کاسته نمیشود. عقل از این پس، سفسطهگرمیشود، تا اندیشههای دینی خود را به قدرت برساند. ازاینجاست که عقل در او، عاملی بسیارخطرناک میگردد. چون عقل او متوجه و آگاه میشود که نیروی اثبات کردن و به قدرت رسانیدن هر چیزی هست. از این ببعد، عقل موءمن به دین و ایدئولوژی، دین و ایدئولوژی خودش را، وسیله میسازد تا به منافع یا قدرت ولذت خود یا گروهِ خود برسد. بدینسان، دین موءمن، آلت دست عقل او میشود. و هیچگاه او، دینی را که آلت دستش شده هست، رها نمیکند. دینی که میخواست، عقل انسان را وسیله خود سازد، خودش در پایان، وسیله عقل انسان میگردد. البته گوهر چنین عقلی، اسیر چنگال « رابطه تابعیت-حاکمیت » هست. عقلیست که برایش، « قدرت » بر «حقیقت»، ارجحیت دارد. برای چنین عقلی، چیزی حقیقتست که وسیله برای رسیدن به قدرت باشد. »»
Filed under: فرهنگ ایرانی | Leave a comment »