آیا ملت مصر حق ندارد راه خود را بیابد؟

همه از «اسلام‌گرایان» مصر و خطری که در کمین ملت مصر است هشدار می‌دهند که خوب بجاست اما همین‌ها و سایر تحلیل‌گران، در این سی سال گذشته و هم اکنون نیز از برخورد ونقد اسلام همواره روگردان بوده وهستند. اصطلاح «اسلام سیاسی» که اینان بکار می‌برند خود بیانگر عدم شناخت از اسلام  است. شریعت اسلام از روز نخست با قدرت‌ورزی و حکومت عجین بوده و این اصطلاح  «اسلام سیاسی» ، در واقع  اصطلاحی است بی‌معنی که می‌خواهد دانسته یا نادانسته «اسلام راستین» تازه‌ای بپا کند.

ای کاش در کنار این همه هشدار به ملت بپا خاسته مصر، اندکی نیز شریعت اسلام را در ایران به نقد وسنجش می‌کشیدند. شوربختانه، هنوز که هنوز است روشنفکر ایرانی، شریعت اسلام را بزرگترین مانع پیدایش و دوام و بقای آزادی و دموکراسی در ایران نمی‌بیند. اگر می‌دید، ما هر روز ده‌ها نوشته و گفتار در سنجش شریعت اسلام، می‌خواندیم ویا می‌شنیدیم.

تازه، با چه بینش و بن‌مایه‌ی فکری، جز فرهنگ نیرومند و زاینده ایران می‌توان دربرابر اسلام ایستاد و آزادی را پدید آورد؟ اینکه یک ریز گزارش کنیم که ولی‌فقیه ویا ایادی خونریزش این را گفت و آن کار را کرد، ویا با مسخره‌کردن ودشنام دادن به آنها، می‌توان نام روشنگری نهاد؟
آیا ملت مصر حق ندارد راه خود را بیابد؟ بقول معروف، «اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی»!