Posted on 05/23/2017 by رضا ایرانی
«« در جستجوی بُن خود »»
از زندهیاد پهلوان «منوچهر جمالی»
تجربههای مایهای ما، بُن ما هستند و ما بدون یافتن بُن خود، نمیتوانیم خود را پدید آوریم. انسان در پیدایش خود از بُناش هست که به خود میآید.
و این تجربههای مایهای ما در گذشته جامعهی ما، پراکنده و در تاریکیهای رویدادها و افکار و شخصیتها و پهلوانان اسطورههایش گم شدهاند.
در گذشتههای جامعهی خود، ملتِ خود، بُنها یا تخمهای خود را جُستن، غیر از آنست که انسان هاله تقدیس به دور هرچه گذشته است، بکشد.
در تاریکیهای رویدادهای گذشته، در جستجوی بُن خود و ملت خود بودن، غیر از بازگشت به گذشته، بکردار بازگشت تاریخی است.
این بُنها و تخمهها که در تاریکی رویدادها و اندیشهها و نمادها و چهرههای گذشته باید جُسته شوند، میتوانند بر عکس آن رویدادها و اندیشهها و چهرهها، از سر برویند و رستاخیز تازه باشند.
جستجوی بُن، تجلیل و تقدیس سراسر گذشته و گذشتگان و اعمال و افکار و احساسات آنها نیست.
بُنها و تخمها را باید در گوشههای تاریک و گُمنام این گذشتهها و این افکار و کارها جُست و یافت.
در گذشتهها، بُن خود را جُستن، نه گریختن از اکنون است و نه رستاخیز و احیاء « یک دوره یا حالت خاص تاریخی»، بلکه جُستن « آن تجربههای مایهایست» که کاشتن آنها در زمین ما، بهترین شکوفهها و بارها را خواهند آورد.
همهی اعمال و افکار آن گذشتگان و همهی رویدادهای گذشته، از همین تجربههای مایهای اشتقاق یافتهاند، فقط همهی این اعمال و افکار آنها، تلاشهای محدود برای جذب این تجربههای مایهای در چهارچوبه تاریخی خود بودهاند ولی خود آن تجربههای مایهای نیستند.
ولی بدون یافتن تجربههای مایهای نیز نمیتوان اعمال و اقدامات و اشتباهات و انحرافات و پیروزیها وشکستهای آنها را دریافت، همانسان که ما نیز بدون این تجربیات مایهای، امکان پیدایش و آفرینش خود را نداریم.
و ما در برخورد با فرهنگها و دستگاههای فکری یا ادیان و جهانبینیهای دیگر، باید بُنهای آنها را بجوئیم و در زمین خود بکاریم، نه آنکه آنها را بطور سرتاسری به زبان و فرهنگ خود انتقال بدهیم.
آنچه از زمین ما نروید، میخُشکد و برای آن که اینگونه فرهنگها و دستگاههای فکری یا دینی بیگانه را در این جا نگاه داشت، باید متوسل به زور شد و دستگاه تربیتی و حکومتی ساخت که همیشه آنها را به مردم تحمیل کنند.
Filed under: فرهنگ ایرانی، فرهنگ سیمرغی ایران، تصویر انسان ایرانی، جمهوری ایرانی | Leave a comment »
Posted on 05/14/2017 by رضا ایرانی
علت نمایش ِ «امر تصدیق» را، خودِ بزرگترین جلاد تاریخ ایران، به روشنی بیان کرده است:
«ما برای اینکه دنیا نگوید اینها مستبد هستند، میگوییم رأی بدهند، وگرنه مردم رأی ندارند.»
(بر گرفته از گفتگوی بنیصدر با رادیو فردا)
از آنجا که با حقیقت مطلق، ایمان مطلق پدید میآید، حق هیچ انتخابی، دیگر در کار نیست! ایمان با انتخاب اساسا هیچگونه پیوندی ندارد. حقیقت واحد نه با انتخاب، که با وجودی مطلق سر و کار دارد و این وجود مطلق، هیچ چیزی در کنار خود نمیپذیرد. چون وراء حقیقت مطلق، تنها باطل ودروغ هست. مگرمفهوم جهاد چیزی جز ایناست؟ با وحشتافکنی و ترور دهههاست که ملت را تبدیل به هیچ ساختهاند واراده او را به نابودی کشاندهاند و فقط ملت حق دارد «تصدیق» کند.
آزادی همواره در چیزی هست که میتوان آن را تغییر داد، آزادی در جائی هست که میتوان تغییر و تحول را پدید آورد.
این تحصیلکردهگان ایرانی، که از بام تا شام، سرگرم انشاء نویسی و یا گفتگو برای «امر تصدیق کردن یا نکردن» حکومت ضحاکی هستند، این مطلب ساده را درک نکردهاند، چون هنوز دلیری گُسست از شریعت اسلام، گُسستن از ایدئولوژی خود را ندارند، شرمتان باد.
ر. ایرانی
Filed under: فرهنگ ایرانی، فرهنگ سیمرغی ایران، تصویر انسان ایرانی، جمهوری ایرانی | 1 Comment »
Posted on 04/10/2017 by رضا ایرانی
«گُسستن از خود»
خود، گُسستن همیشگی خود از خود است. در گُسستن از اندیشههای دیروز، خود از نو، میاندیشد.
در فرهنگ ایران، میتراگرائی از فرهنگ سیمرغی پیدایش یافت. مردم ایران، در پیکار بسیار درازی از میتراگرائی گُسستند.
یهودیت و مسیحیت و اسلام، جنبشهائی بودند که در برخورد با فرهنگ سیمرغی و میترائی پیدایش یافتند، و یهودیت و اسلام با گرایش شدید به دین میترائی، به خود عبارت دادند. یهودیت و اسلام، چیزی جز عبارتبندی دین میترائی در قالبهای تنگ ِ سامی نبودند.
برخورد فرهنگ ایرانی با اسلام، همان رویاروئی فرهنگ سیمرغی با دین میترائی است.
دین میترائی، در عبارتبندی اسلامیاش، بدوی تر و تنگتر گردیده است. فرهنگ ایرانی در رویاروئی با اسلام، در واقع همان پیکار گذشتهاش را با میترا ادامه میدهد.
جنگ فرانک و فریدون و کاوه با ضحاک، همان جنگ با میترا بوده است. پیمان «اهریمن با ضحاک»، همان پیمانِ «الله با آدم وذریتاش» هست.
در این پیکار، پیمان حاکمیت میترا که خدا باشد و تابعیت انسان، نسخ گردید.
در این پیکار، مفهوم «خدا بعنوان آموزگار مردم» رد گردید، چون «جمشید» که نخستین انسان بود، فقط با خرد خود میاندیشید و این ضحاک است که از اهریمن (میترا=خدا) بشرط تابعیت محض از فرمانش، میآموخت.
الله، فقط یک رونوشت بدوی عربی، از میترا هست. گُسستن ازاسلام، گُسستن ایرانی از همان خودش، از همان میترای خودش هست.
ایرانی گُسستن را باید با پیکار با خودش آغاز کند.
از زندهیاد، «پهلوان منوچهر جمالی»
Filed under: فرهنگ ایرانی، فرهنگ سیمرغی ایران، تصویر انسان ایرانی، جمهوری ایرانی | Leave a comment »
Posted on 12/10/2016 by رضا ایرانی
«خرد چشم جان است»
برای شنیدن برنامه، بر روی آن کلیک نمائید.
Filed under: فرهنگ ایرانی، فرهنگ سیمرغی ایران، تصویر انسان ایرانی، جمهوری ایرانی | Leave a comment »
Posted on 11/11/2016 by رضا ایرانی
چرا سپیدی بیرنگی است؟
برای شنیدن برنامه، بر روی آن کلیک نمائید.
Filed under: فرهنگ ایرانی، فرهنگ سیمرغی ایران، تصویر انسان ایرانی، جمهوری ایرانی | Leave a comment »
Posted on 09/19/2016 by رضا ایرانی
اسلام راستین» ساختن، بس است”
آقای بنیصدر(+) شما هنوز هم دم از اسلام ِ «عشق، شفقت، و گذشت» می زنید، چرا راستمنشانه، برای یکبار هم که شده سخنی از فرهنگ ایران نمیزنید؟
شما همهی منش و ویژگیهای فرهنگ ایرانی را در انبان اسلام میریزید. این که دیگر اسلام عرب و قرآنی نیست!
این همان کاریست که «حافظ و مولوی و عطار» و در یک سخن، کل عرفان ایران، در درازای سدهها کرد و به پیکار اسلام رفت، تا اسلام را فرهنگی کنند. اسلام، هیچگاه دین مهر و انسان دوستی و ضد خشونت نبوده است. قرآن، خود بیان این حقیقت است.
آیا حکم «ارتداد» در اسلام نیست؟ تا چنین حکمی باقی است سخن شما چیزی بجز «خیالبافی» نیست!
( البته من میخواهم که خوشبین بمانم وگرنه میبایست واژهی دیگری را بکار ببرم)
جناب «دانشمند مسلمان « آقای بنی صدر، به این پرسشها بیندیشید و از دلیری حافظ و مولوی و عطار، بیاموزید و شاید «راستی» در شما پدیدار گردد:
آیا یک مسلمان میتواند تسلیم الله مقتدر نباشد؟
آیا یک مسلمان میتواند از مجموعه یک احکام و آموزه و شریعت، و در یک سخن، از محتویات «کتاب مقدس»اش پیروی و تقلید نکند؟
آیا انسان در قرآن فطرتا جاهل و بیمعرفت نیست؟
شما تلاش میکنید تا با زور تأویل و بُریده بُریده، چیزهائی ازجملات قرآن بیرون میکشید در حالیکه غافل از آنید که آنچه ازخود قرآن میتراود و فوران میکند، همهی سعی و تلاش شما را بر باد میدهد!
این همه آب در هاون نکوبید: مگر نه اینستکه در اسلام ایمان «دار السلامست و کفر «دار الحرب» ؟ آیا اخلاق درون موءمنان با اخلاق موءمنان با کُفار تفاوتی ندارد و در تضاد نیست؟ آیا میگوئید مرزی میان موءمن به اسلام و کافر به اسلام وجود ندارد؟
آیا تقسیمبندیهای مُوءمن، کافر، مُلحد، مُرتد و مُشرک در قرآن نیست؟
آیا اخلاق انسانی با وجدانی آزاد، اسیر تنگنای دین اسلام نیست؟
آیا الله اصل «قدرت» و «قدرت پرستی» نیست؟ آیا نمیبایست هر کاری و هراندیشهای و هر سخنی، این اصل قدرت را تایید نماید؟
آیا تزویر و ریا و کشتار و شکنجه و ترور، همه کارهای «ثواب» نیستند چونکه قدرت الله را تایید میکنند؟
آیا در اسلام همهی انسانها دارای «فطرت اسلامی» نیستند؟
آیا با این فطرتِ اسلامیِ از پیش تعیینشده، حق به تحقیر و اجبار اقلیتهای دینی داده نمیشود؟
آیا من حق دارم دارای اندیشهای باشم و یا دارای اندیشهای بشوم که با اسلام سازگار نیست؟
آیا اسلام میپذیرد که یک مسلمان، پشت به اسلام بکند و دین و آیین دیگری بپذیرد؟ اگر نه، سزای چنین عملی در اسلام چیست؟ آیا کُشتن نیست؟
آیا قدرت بطور کلی و به ویژه الله اصل قدرت ِ» اسلام که دین صلح، دموکراسی، حقوق بشر، استقلال و آزادی است» می تواند «مهر » بورزد؟ و بقول شما با «عشق، شفقت، و گذشت» باشد؟
مگر هر قدرتی با قدرتورزی خود، از همه تابعیت محض و بیچون و چرا نمیخواهد؟ آیا اساسا رابطه «حاکمیت-تابعیت» قدرت، جایی برای این دست و دلبازیها و یا به سخنی درستتر، عوامفریبیها، باقی میگذارد؟
این الله یا محمد نیست که میگوید:
هر چیز که اندیشی از جنگ، از آن دورم
هر چیز که اندیشی از مهر، من آنستم
این فرهنگ ایران است که از زبان مولوی فریاد میزند!
آیا این فرهنگ ایران نیست که میگوید:*
تنها جان و زندگی هر انسان است که مقدس است که گزندناپذیر است که هیچ دینی، که هیچ خدایی، که هیچ قدرتی، حق آزردن جان و خرد انسان را ندارد.
این فرهنگ ایران است که اندیشهی «ورای کفر و دین» را بنیان نهاد و عرفای ما با هزار سال ایستادگی، بنیاد حقوق انسان را برای ما نهادند. این الله یا محمد نیست که میگوید:
هر که خواهد گو بیا وهرچه خواهد گو بگو
کبر و ناز و حاجب و دربان، در این درگاه نیست
این فرهنگ ایران است که از زبان حافظ فریاد میزند!
اسلام ِحضرتعالی زمانی از سوی ایرانیان پذیرفته میشود که نخست شمشیر خونریزش را به کنار نهد و پایبند ارزشهای اخلاقی فرهنگ ایرانی گردد.
ر. ایرانی
_________________________________________________________________
*«ششم، ما نیاز به آموزش بیشتر درباره حقوق بشر و کرامت انسانی داریم. هنگامی که یک شخص متوجه می شود که زندگی او مقدس است و کرامت انسانی، در همه انسانها، ذاتی است، چنین انسانی خود یا فرد دیگری را تبدیل به بمب نمی کند. آنهایی که اینکار را می کنند باور کردهاند که زندگی آنها هیچ ارزشی ندارد و هیچ انسانی دارای کرامت و حقوق ذاتی نیست»
«سیاست برای شکستن چرخه ترور – ابوالحسن بنی صدر»
سایت اخبار روز در لینک زیر:
http://www.akhbar-rooz.com/ideas.jsp?essayId=75694
Filed under: فرهنگ ایرانی، فرهنگ سیمرغی ایران، تصویر انسان ایرانی، جمهوری ایرانی | Leave a comment »
Posted on 09/17/2016 by رضا ایرانی
Posted on 08/29/2016 by رضا ایرانی
Posted on 08/22/2016 by رضا ایرانی
Posted on 08/12/2016 by رضا ایرانی