«کسانی‌که عقیده پیشین خود را ول کرده‌اند»

«کسانی‌که عقیده پیشین خود را ول کرده‌اند»

 ما به عقایدی دوباره باز می‌گردیم که به آن‌ها غلبه نکرده، پشت کرده‌ایم و آن‌ها را همانطور به خود گذاشته‌ایم. ولی عقاید پیشین خود را نمی‌توان ول کرد. ول‌کردن غیر از بریدن از یک عقیده است. کسی که به عقیده پیشین خود، در اجزاء وجود خود چیره نشده است، به آن‌ها روزی باز خواهد گشت، چون آن عقیده او را  ول نکرده است. اگر ما عقیده‌ای را ول کنیم، دلیل نمی‌شود که او هم ما را ول بکند.

این قبیل افراد، پس از چند دهه کشف می‌کنند که باز عقیده‌ی اولشان از عقاید بعدیشان بهتر است.
عقیده را نمی‌توان ول کرد. یا باید ما بر عقیده‌امان چیره شویم یا عقیده‌امان دست از چیرگی بر ما نمی‌دارد. و چون عقیده در چیرگی بر ما، ما را در خود، هضم و جذب کرده است، ما با عقیده‌ی خود یکی هستیم و چیره شدن بر عقیده‌امان، همیشه چیره‌ شدن بر خود ماست.
بریدن از عقیده، پاره‌ساختن خود از خود است.
بریدن از عقیده، مسئله رد‌کردن منطقی یک دستگاه فکر نیست.
مسئله شک‌کردن به یک دستگاه فکری نیست. این شک‌ به عقیده، شک‌ به خود است.
همانطور که نمی‌توان خود را ول کرد، نمی‌توان عقیده خود را نیز ول کرد. اینکه ما دست از سر عقیده‌ای برداشته‌ایم دلیل آن نیست که آن عقیده نیز دست از سر ما برداشته باشد.
ما مالک عقیده‌امان نبوده‌ایم، بلکه عقیده‌امان مالک ما بوده است. مسئله اینست‌که آیا او دست از مالکیت خود بر ما برداشته است؟

از کتاب «فلسفه شیوه بریدن از عقیده» نوشته استاد منوچهر جمالی

بیان دیدگاه