• « زندگی » مـُقـدس است، خدا هم حق ندارد حکم قتل و اعدام بدهد.

    «ارتــای خوشه(سیمرغ)»

    گاه نوشتــار ِ
    « رضـا ایــــرانی »


    « آزادی هر ایرانی، زمانی میسر است که شــــریعت اسلام را با فرهــنگ مـردمی ایران مهار ساخته و دوام این آزادی را همــــواره با نگـــه‌داشتن شریعت اسلام با اندیشه‌های «قداست جان و زندگی و خرد مردمان»، و بدور از شمشیر اســلام، ضمانت نمــــاید.
    این تنها راه است، مابـقی، فـــریب و دروغ و ریــــا و ساده‌لوحی خطرناک و از سر، چیرگی شـریعت خونریز اسلام است. »

    بــرای انــــدیشه ایــــــرانی، انسان اندازه حکومت است.


    «« بزرگتـرین دشمن ملــت ایران، حکومت اسلامیست.
    حکومت اسلامی،دهه‌هاست که در همــــه جبهــــه‌های سیـــاسی و اقتـــصادی و فرهنگی و هنری و ملی، با نهایت درند‌‌گی و خشونت با ملت ایران می‌جـنگـد.
    اندیشیدن برای پیروز شدن ملــــــــــت ایــــــــران بـــــر حکــــــومت اسلامی
    در این جنگ وحشتناکست که انــــدیشیدن حقیــقی است.»»

  • « زندگی » مـُقـدس است، خدا هم حق ندارد حکم قتل و اعدام بدهد.

    « زندگی » مـُقـدس است، خدا هم حق ندارد حکم قتل و اعدام بدهد
  • بایگانی

««زن، زندگی، آزادی، جمهوری ایرانی »»

 باز نشراز سال 2018

«« جمهوری ایرانی »»

نمی‌دانم این چه بیماریست که «روشن‌فکران» ما بدان دچار شده‌اند؟

یکی نشسته در امریکا، ایده‌ی «پراگماتیسم و دُلاریسم» را برای ملت ایران نسخه‌پیچی می‌کند!

آن دیگری، در کشور فرانسه، یک‌ریز از «لائیک» حرف می‌زند، و تبلیغ حکومت باصطلاح «لیبرال ِ دموکراتِ لائیک» می‌کند!

یکی در انگلیس، و رفیق‌‌ش در آلمان و رفیق رفیق‌ش در کانادا، و رفیقِ رفیقِ‌ رفیق‌ش در هلند،  می‌گوید حتمن حکومت آینده باید «سکولار دمکرات» باشد!

دیگری نمی‌دانم که کجاست، با خنکی هر چه بیشتر  ، عربده حکومت » جمهوری فدرال دموکراتیک ایران» سر داده است!

مخرج مشترک همه‌ هم، این هست که از محتوای حکومت‌شان سخنی به میان نمی‌آورند!

 لابد فردا که به حکومت رسیدند با تیغ و شمشیرشان، معنا و مفهوم حکومت‌شان را برای ملت، روشن خواهند ساخت!
یکی این میان، نمی‌گوید بابا جان، ما ایرانی هستیم و فرهنگی چند هزاره‌ای داریم، منش و راه و روش داریم، فردوسی در شاهنامه برای ما، با داستانِ ایرج، حکومت ایده‌آل ایرانی و رابطه‌اش را با دیگر ملل در همین داستان رقم زده، و  منش ایرانیان را مشخص و برجسته نموده! آخر، مگر ما امریکایی هستیم؟ مگر ما فرانسوی هستیم؟ مگر ما سوئدی و آلمانی هستیم؟

ما همه ایرانی هستیم و حکومت آینده ما، می‌بایست بر اساس ارزش‌های فرهنگ ایرانی استوار گردد، نه فرانسه و آلمان و امریکا!!!

به این پرسش‌ها اگر بهتان بر نمی‌خورد و تُرش نمی‌کنید، خواهش می‌کنم پاسخ دهید تا  هم ملت و همه‌ی ما و هم شما، تکلیف خود را بدانیم:

‌آیا در حکومت شما، جان و خرد و زندگی فرد فرد انسان‌ها، « مقدس» (= دور از گزند و آسیب) است؟

آیا در حکومت شما، سرچشمه‌ی حکومت، سرچشمه‌ی جامعه و سرچشمه‌ی قوانین آن، مردمان ایران خواهند بود؟ یا عقیده‌‌ی شما یا کتاب و جزوه‌ای که خوانده‌اید؟ یا دین و آیینی که دارید؟ یا موهبتی که از جایی برایتان به ارث رسیده؟

آیا شما ملت را معّین می‌کنید یا ملت خودش معّین‌کننده‌ی خودش است؟

آیا در حکومت‌های شما، کسی « حق» آزار، شکنجه و قتل انسانی را خواهد داشت یا نه؟

آیا کسی حق به کُشتن،  حالا به هر عذر و بهانه‌ای، خواهد داشت یا نه؟

آیا ملت حق خواهد داشت که خود حاکمیت داشته باشد یا شما‌ها وکیل و وصی و سرملت خواهید بود؟ و ملت ناچار به سرسپردگی از شما؟

آیا اگر ارزش‌های فرهنگ مردمی ایران را، زیر پا نهادید آیا ملت حق خواهد داشت که در برابر شما ایستادگی و سرپیچی کند و شما را از قدرت بیاندازد؟

آیا نیروی مسلح کشور را به سرکوبی ملت وا خواهید داشت تا در قدرت بمانید؟

گیرم که بخت با شما بود و حکومت و قدرت را به گونه‌ای بدست آوردید،  نقدن و خواهشن بفرمائید که آیا وظیفه‌ و خویش‌کاری بلافاصله خود را در چه می‌دانید؟
آیا اساسن، نقش و وظیفه‌ و خویش‌کاری حکومت شما به جز پروردن زندگی ملت،و نگاهبانی زندگی‌شان از گزند و آزار چه می‌باشد؟

 در پایان هم،  اگر باز بهتون بر نمی‌خورد، بفرمائید که چه کسی می‌بایست فعلن این «زنگوله را به گردن گربه آویزان نماید» تا شما از راه برسید؟

با سپاس فراوان، یک ایرانی که اتفاقن نام خانوادگی‌ش نیز «ایرانی» است.

3 پاسخ

  1. با درود هموطن گرامی, من این جمله شما را » … و تنها بسته به اینکه در کدام کشور غربی، زندگی می‌کنند، مدل آنها را همانند مقلدین، تبلیغ می‌کنند …» را بطور کامل تصدیق میکنم و منظورم از » کلیشه» نیز اشاره به این موضوع بود.(توضیح بیشتر در جد این نوشته نیست) نکته دیگر آنکه آن کلاهی را که شما کلاه قضاوت مشاهده کردید, کلاه اندیشه من بود.(خطا از من بود که کلمه «به گمان من» نوشته نشده بود) این جمله » … حق به کُشتن، حالا به هر عذر و بهانه‌ای،…» از نظر اخلاقی, مضمونی, کامل بودن ونهایی, حدااقل شامل یکی از » شرایط » نبود.این نقص در ذهن من باعث آن نوشتار شد. سوال اول شما را من به خود چنین توضیح میدهم که فریدون » می باید» چنین کاری را میکرد, زیرا میدانست که اهورا خواستار مرگ نیست! (مرگ, بی عدالتی, نفرت, خرابی, غم, جنگ, جهانگشایی, … ویژه گی اهریمنی است) جواب سوالتان بعدی نیز در این نهفته است.
    سپاسگزارم از پاسختان

  2. با درود … فرمودید : …آیا کسی حق به کُشتن، حالا به هر عذر و بهانه‌ای، خواهد داشت یا نه؟… آیا در زمان نبرد هم «حق!: کشتن عذر و بهانه است؟؟؟ مشکل ما ایرانیان, بخصوص انان که خود را «روشنفکرتر» از دیکران میدانند کلیشه ای تفکر کردن و نوشتن است.

    • خواننده گرامی با سپاس،
      اگر نوشته را دقیق خوانده بودید، خوب متوجه می‌شدید که روی سخنم با آنهایی‌ست که بدون اندیشیدن، و تنها بسته به اینکه در کدام کشور غربی، زندگی می‌کنند، مدل آنها را همانند مقلدین، تبلیغ می‌کنند و سخنی نیز از آنچه من «محتوی حکومت» نامیدم بمیان نمی‌آورند.
      شما، «در زمان نبرد» را مطرح نموده‌اید که به سخن من ربطی نداشته و ندارد. سپس در کلاه قاضی که به سر نهاده‌اید می‌فرمائید:
      » مشکل ما ایرانیان, بخصوص انان که خود را «روشنفکرتر» از دیکران میدانند کلیشه ای تفکر کردن و نوشتن است»
      نخست آنکه من نه تنها خود را به زعم شما، «روشن‌فکر » نمی‌دانم تا چه رسد به
      » روشن‌فکر‌تر»! و نمی‌دانم کجای سخن و نوشته‌ی من «کلیشه‌ای» است و اساسن » کلیشه» چیست؟ ای کاش بیشتر می‌نوشتید تا مقصود شما را متوجه می‌شدم.
      من شما را دعوت می‌کنم که اندکی حوصله نموده و نوشته‌های این سایت را بدقت بخوانید آنوقت حتمن به ایده‌ی دفاع از جان و زندگی و پرستاری از آن، بیشتر آشنا خواهید شد، تنها به این پرسش‌ها اگر زحمتی نیست بیاندیشید و به خود ( و نه به من) پاسخ دهید که یک- چرا در شاهنامه، در داستان قیام ملت بر علیه ضحاک‌، فریدون، ضحاک را نمی‌کُشد و تنها او را به بند می‌کِشد؟
      دو -هم چنین، چرا سیمرغیان (که نمادشان خانواده سام و زال و رستم است) هیچ‌گاه در جهان‌گشایی‌های شاهان شرکت نمی‌کنند و همواره تنها و تنها، برای دفاع و دوام ایران هست که وارد پیکار می‌شوند.
      و بلاخره اینکه، چرا سپاهیان ایران، بر خود نام « رزم پرهیزگان» نهاده بودند؟
      با درود و سپاس
      ارتای خوشه

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: