نوآوری چیست؟

«« نوآوری چیست؟ »»

 

««…ما باید آنچه به ما آموخته‌اند، آنچه از دیروزها مانده است، آنچه بنام حقیقت انحصاری و ابدی به ما داده‌اند را، با خرد آتش‌فروز خود، بررسی کنیم و از آنها، خود را آزاد سازیم تا بتوانیم معرفتی تازه، پی‌ریزی کنیم.
 این گُسستنِ گام به گام از گذشته و بررسی و نقد اسلام و قرآن، استوار بر فطرت جوینده و فطرت نو‌آور انسان در فرهنگ ایران است.
بهمن، همیشه «جز آن است» که پدیدار شده است، رام، همیشه «می‌رمد، می‌گریزد و گم می‌شود» و ناگرفته، گم شده است.
نوآوری، بدون نقد‌کردن آموخته‌ها و سنت‌ها، ممکن نیست. سنجه نقد، یک آموزه فلسفی یا یک ایدئولوژی،…نیست. سنجه نقد، همان «ارکه یا بهمن» در ژرفای ماست که سرچشمه نو‌آوری است. ما بر شالوده سنجه‌ای نقد می‌کنیم که افق اندیشه‌ی نوینی است که راه زایش و پیدایش خود را می‌یابد. اینست‌که برای رسیدن به آزادی، باید مقتدرترین اندیشه‌ای را که بر اذهان و روان جامعه حکومت می‌کند، مرتبا نقد کرد. هر قدرتی باید در برابر « چرا » قرار بگیرد تا محدود و کنترل‌پذیر شود.
آزادی، فقط با « نقد اسلام و قرآن » بدست می‌آید. نقد اسلام، هیستری دشمنی با اسلام نیست. نقد اسلام از دیدگاه ایرانی، مرزبندی اسلام و با فرهنگ ایران است.

اسلام تضاد وجودی با فرهنگ ایران دارد. تنقیه و تزریق فرهنگ ایران به قرآن، که سده‌ها صوفی‌ها کرده‌اند و می‌کنند، فقط سبب نابود‌سازی و نادیده‌گیری و خوار‌شماری فرهنگ ایران می‌گردد و گردیده است. سده‌ها این کار، پس از شکست سیاسی و نظامی «خرم‌دین‌ها»، ضرورت داشت ولی امروزه، ادامه این کار، دشمنی آشکار با فرهنگ ایرانست. چون اکنون هنگام آن رسیده است که فرهنگ ایران، خود را از پوستی که در تصوف بناچار پوشیده است، رها سازد و چهره‌ی اصلی خود را بنماید. سده‌ها تصوف «اسلام‌های راستین گوناگون» ساخت  و راه را برای سازندگان «اسلام‌های راستین جدید» گشود.
گوهر هر اسلام راستینی، دروغ است. سده‌ها عُرفا به «فقها» تاختند که اسلام حقیقی در «بطن» قرآنست که فقها از آن بی‌خبرند. در بطن قرآن، فرهنگ ایران را بنام «اصل اسلام» کشف می‌کردند و بنام اسلام حقیقی جا می‌زدند. و غربیان که به تصوف پرداختند، ریشه‌های تصوف را در مسیحیت و بودائی‌گری و آثار پلوتین یافتند! این «دروغ‌های بیش از حد علمی»، چهره فرهنگ ایران را بیش از پیش پوشانید و تاریک ساخت.
 عرفان، نه سر شیر اسلامست، نه در صفه‌های مکه و مدینه پدید آمده است، نه از پلوتین سرچشمه گرفته است بلکه ته مانده‌ایست که توانسته‌اند از فرهنگ ایران در زیر شمشیر خونریز اسلام، نجات بدهند. آشتی میان شریعت اسلام و فرهنگ ایران، موقعی میسر می‌گردد که اسلام اصل قداست جان(=زندگی) را در همه‌ی گستره‌های زندگی بپذیرد. »»

 

از زنده یاد پهلوان منوچهر جمالی

2 پاسخ

  1. […] بیان دیدگاه نوشته شده توسط م. سهرابی در ژانویه 28, 2015 ««نوآوری چيست؟»» (از زنده‌ياد پهلوان منوچهر جمالی)     ««… ما بايد آنچه به ما آموخته‌اند، آنچه از ديروزها مانده است، آنچه به‌نام حقيقت انحصاری و ابدی به ما داده‌اند را، با خرد آتش‌فروز خود، بررسی کنيم و از آن‌ها، خود را آزاد سازيم تا بتوانيم معرفتی تازه، پی‌ريزی کنيم.  اين گُسستنِ گام به گام از گذشته و بررسی و نقد اسلام و قرآن، استوار بر فطرت جوينده و فطرت نو‌آور انسان در فرهنگ ايران است. بهمن، هميشه «جز آن است» که پديدار شده است، رام، هميشه «می‌رمد، می‌گريزد و گم می‌شود» و ناگرفته، گم شده است. نوآوری، بدون نقد‌کردن آموخته‌ها و سنت‌ها، ممکن نيست. سنجه نقد، يک آموزه‌ی فلسفی يا يک ايدئولوژی،… نيست. سنجه نقد، همان «ارکه يا بهمن» در ژرفای ماست که سرچشمه‌ی نو‌آوری است. ما بر شالوده‌ی سنجه‌ای نقد می‌کنيم که افق انديشه‌ی نوينی است که راه زايش و پيدايش خود را می‌يابد. اين است که برای رسيدن به آزادی، بايد مقتدرترين انديشه‌ای را که بر اذهان و روان جامعه حکومت می‌کند، مرتباً نقد کرد. هر قدرتی بايد در برابر «چرا» قرار بگيرد تا محدود و کنترل‌پذير شود. آزادی، فقط با «نقد اسلام و قرآن» به‌دست می‌آيد. نقد اسلام، هيستریِ دشمنی با اسلام نيست. نقد اسلام از ديدگاه ايرانی، مرزبندی اسلام [و] با فرهنگ ايران است. اسلام تضاد وجودی با فرهنگ ايران دارد. تنقيه و تزريق فرهنگ ايران به قرآن، که سده‌ها صوفی‌ها کرده‌اند و می‌کنند، فقط سبب نابود‌سازی و ناديده‌گيری و خوار‌شماری فرهنگ ايران می‌گردد و گرديده است. سده‌ها اين کار، پس از شکست سياسی و نظامی «خرم‌دين‌ها»، ضرورت داشت؛ ولی امروزه، ادامه‌ی اين کار، دشمنی آشکار با فرهنگ ايران است. چون اکنون هنگام آن رسيده است که فرهنگ ايران، خود را از پوستی که در تصوف به‌ناچار پوشيده است، رها سازد و چهره‌ی اصلی خود را بنمايد. سده‌ها تصوف «اسلام‌های راستين گوناگون» ساخت  و راه را برای سازندگان «اسلام‌های راستين جديد» گشود. گوهر هر اسلام راستينی، دروغ است. سده‌ها عُرفا به «فقها» تاختند که اسلام حقيقی در «بطن» قرآن است که فقها از آن بی‌خبرند. در بطن قرآن، فرهنگ ايران را به‌نام «اصل اسلام» کشف می‌کردند و به‌نام اسلام حقيقی جا می‌زدند. و غربيان که به تصوف پرداختند، ريشه‌های تصوف را در مسيحيت و بودائی‌گری و آثار پلوتين يافتند! اين «دروغ‌های بيش از حد علمی»، چهره فرهنگ ايران را بيش از پيش پوشانيد و تاريک ساخت.  عرفان، نه سر شير اسلامست، نه در صفه‌های مکه و مدينه پديد آمده است، نه از پلوتين سرچشمه گرفته است بلکه ته‌مانده‌ای‌ست که توانسته‌اند از فرهنگ ايران در زير شمشير خون‌ريز اسلام، نجات بدهند. آشتی ميان شريعت اسلام و فرهنگ ايران، موقعی ميسّر می‌گردد که اسلام اصلِ قداستِ جان (=زندگی) را در همه‌ی گستره‌های زندگی بپذيرد.»»     & برگرفته از: ارتای‌خوشه https://arttaa.wordpress.com/2015/01/28/نوآوري-چيست؟/ […]

  2. […] نوآوری چیست؟. […]

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: