«گُسستن از خود»
«« خود، گُسستن همیشگی خود از خود است. در گُسستن از اندیشههای دیروز، خود از نو میاندیشد.
در فرهنگ ایران، میتراگرائی از فرهنگ سیمرغی پیدایش یافت. مردم ایران در پیکار بسیار درازی، از میتراگرائی گُسستند. یهودیت، مسیحیت و اسلام، جنبشهائی بودند که در برخورد با فرهنگ سیمرغی و میترائی پیدایش یافتند و یهودیت و اسلام با گرایش شدید به دین میترائی، به خود عبارت دادند. یهودیت و اسلام، چیزی جز عبارتبندی دین میترائی، در قالبهای تنگ سامی نبودند.
برخورد فرهنگ ایرانی با اسلام، همان رویاروئی فرهنگ سیمرغی با دین میترائی است. دین میترائی، در عبارتبندی اسلامیاش، بدویتر و تنگتر گردیده است.
فرهنگ ایرانی در رویاروئی با اسلام، در واقع همان پیکار گذشتهاش را با میترا ادامه میدهد.
جنگ فرانک و فریدون و کاوه با ضحاک، همان جنگ با میترا بوده است. پیمان «اهریمن با ضحاک»، همان پیمان« الله با آدم و ذریتش»( » ان الله تبارك و تعالى عرض آدم فیالمیثاق ذریته «) هست. در این پیکار، پیمان حاکمیت میترا که خدا باشد و تابعیت انسان نسخ گردید.
در این پیکار، مفهوم «خدا به عنوان آموزگار مردم» رد گردید. چون جمشید که نخستین انسان بود، فقط با خرد خود میاندیشید و این ضحاکست که از اهریمن (میترا = خدا) بشرط تابعیت محض از فرمانش میآموخت.
الله، فقط یک رونوشت بدوی عربی از میترا هست. گُسستن از اسلام، گُسستن ایرانی از همان خودش، از همان میترای خودش هست.
ایرانی، گُسستن را باید با پیکار با خودش آغاز کند. »»
از «پهلوان منوچهر جمالی»
Filed under: فرهنگ ایرانی، فرهنگ سیمرغی ایران |
بیان دیدگاه