دلیری‌، مهر‌، خرد

دلیری‌، مهر‌، خرد – بخش نخست

«« اسطوره‌های هر ملتی، نماد ایده‌آلهای آن ملت هستند، و فرهنگ هر ملتی را باید در اسطوره‌هایش جُست، که در واکنش در برابر واقعیات سیاسی و اجتماعی‌اش پدید آمده‌اند، نه در تاریخش که بیشتر بیانگر تلخ واقعیات‌اند. ارزش بررسی‌های تاریخی، در همین نشان‌دادن گلاویزی نیروهای تاریخی، با ایده‌آلهای نهفته در اسطوره‌های آن ملت هستند.
ما باید کشمکش و گلاویزی قدرت‌مندان ایران را در هر برهه‌ای از تاریخ، با این اسطوره‌ها که ایده‌آلهای ملت بوده‌اند، بشناسیم تا تاریخ آن دوره برایمان معنی پیدا کند. از این رو باید تاریخ ایران را از سر از دیدگاه این اسطوره‌ها بررسی کرد، تا قدرت ملت و فرهنگ ملت را، رو یارو با حکومت‌ها باز شناخت.
 تاریخ ما هنوز نوشته نشده است، چون تاریخ‌نگاران ما، هنوز اسطوره‌های ما را در ژرفایش نمی‌شناسند. درک تاریخ، از دیالتیک میان اسطوره و تاریخ، ممکن می‌گردد. از جمله این اسطوره‌های مهم، اسطوره‌ایست که با همه تغییر شکل، هسته اصیل‌اش در داستان ایرج، استوار بجای مانده است.
در داستان ایرج، می‌بینیم که این منش، که پیوند سه هنر بالا با‌هم‌اند: مهر، دلیری و خرد، بنیاد حکومت مطلوب ایران ( شهریور = کشورداری آرمانی ) قرار می‌گیرد. یکی اینکه خود ایرج در برابر پدرش، تجسم اصل « برتری مهر بر داد، یا برتری همبستگی، بر قانون و نظم » است. و مهر، اصطلاحی‌است که با محبت و عشق تفاوت کلی دارد، و با هم مشتبه‌ساختن این‌ها، فقط اغتشاش ذهنی می‌آورد. مهر، پیوند است نه پیمان.
و‌ایو که باد باشد، و عینیت با سیمرغ دارد، همه اضداد را بطور « نابریدنی »‌، به هم می‌پیوندد‌. اهریمن را با اسپنتا‌مینو که دو خدای هم‌نیرو  در آفریدن، ولی متضادند، به هم می پیوندد. هیچ نیروئی و قدرتی و عاملی نمی‌تواند این پیوند را از هم « ببُرد» و پاره کند.
سیمرغ یا سئنا، یا آهنگ و ترانه، نماد چنین مهریست. سیمرغ، با آهنگ و موسیقی و با کلمه آهنگین افسونگر، می‌تواند همه نیروهای متضاد را در اجتماع و سیاست، با هم بپیوندد.
 سیاست و حکومت، استوار بر رامش و گفتگو است، نه استوار بر زور و فرماندهی.
« سرود و رامش » افسونگر، جانشین فرمان می‌شود.

اسپنتا که معنایش « گستردن پیوسته و نابریده هست » و همان واژه اکسپند انگلیسی است، و افزودن، روند پیوسته است.

یک تخمه در گسترش پیوسته، بی‌هیچ بریدگی، تبدیل به جهان می‌شود. دراین گسترش، هیچ جائی بریده نیست. از این رو، همه ذرات جهان، « به هم پیوسته‌اند ». آزردن هر ذره‌ای، آزردن همه جهان‌است. از درد هر جزئی از هستی، سراسر هستی درد می‌برد. قهر ورزی و بریدن و پاره‌کردن یک نقطه، قهر‌ ورزی و پاره‌کردن و بریدن همه جهان‌است. آزردن یک انسان، آزردن همه بشریت است.
از اینجاست که جمشید، نخستین کارش، بافتن جامه است، و گداختن آهن و تولید جنگ‌افزار در شاهنامه، که به جم نسبت داده شده، از افزوده‌های دوره میترائیست. »»

از «پهلوان منوچهر جمالی»

 

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: