«« بیاخلاقی گوهر اسلام است »»
« عاشق به یقین دان، که مسلمان نبود در مذهب عشق، کفر و ایمان نبود
آن آتش سُوزنده که عشقش، لقب است در پیکر کفر و دین، چو سوزنده تب است
ایمان، دگر و، کیش محبت دگر است پیغمبر عشق، نه عجم ، نه عرب است»
ابوسعید ابوالخیر
اسلام با تقسیم انسانها به «موءمن» و «کافر» که اساس و بنیان آنرا معین میکند، جامعه را از هم پاره وجدا میسازد و دوگونه اخلاق و دوگونه معیار متضاد اخلاقی تولید میکند، اینستکه «رحمت» برای موءمنان و «عذاب» برای کافران، نتیجه و پیآیند چنین معیار متضاد اخلاقی است. پس بنابراین، اسلام ریشه «اخلاق» را از بُن کنده و نابود میسازد. بالطبع، از حکومت اسلامی چیزی جز این انتظار داشتن، بیان نادیده انگاشتن این اصل و یا عدم شناخت ریشهای اسلام میباشد که این حکومت آنرا نمایندگی میکند.
این سخن شما که «یکی از بحران های کلانی که حکومت اسلامی با آن دست و پنجه نرم می کند، بحران اخلاق و اتیک می باشد. فساد و بی اخلاقی، از بالا تا پایین، سراپای این حکومت را فرا گرفته و روزی نیست که بر سر بازار طبل رسوایی آن هیاهو بر پا نکند«
نواختن شیپور از دهانه گشاد آن است. مسئله ما مبارزه و از بُن برکندن ریشه دو گونه اخلاق متضاد اسلامی است و این تنها با تکیه بر فرهنگ ایرانی و آیین مهرش، و نشان دادن بیاخلاقی در گوهر اسلام، امکانپذیر است و نه «افشاگری» و انشاءنویسی!
Filed under: فرهنگ ایرانی |
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟