چراخـداوانـسان، درفرهنگ ایران
با « درخـت » اینهمانی دارند ؟
««…اینکه پنداشته میشود که مردمان درگذشته، بسیار بدوی و خام وساده میاندیشیدهاند، به کلی غلط است. درست این مائیم که نمیتوانیم این پیچیدگیهای فکری آنها را دنبال کنیم، و این ضعف خود را، با اتهام و زشتسازی اینکه همه اینها « خرافه و اسطوره »اند ، جبران میکنیم، و پشتپا به اندیشههای مردمی و متعالی آنها میزنیم…
پشت کردن به فرهنگ چند خدائی، و پیدایش ادیان توحیدی، و رویکرد به ادیان توحیدی، درست برای « بدوی بودن » ادیان توحیدی بوده، چون از غنا و پیچیدگی چند خدائی میگریختند. درواقع، ادیان توحیدی هستند که، همه پدیدهها را بینهایت بدوی و ساده میسازند، چون همه چیزها و وقایع را، تنها به یک اراده نسبت میدهند، و یک رنگی و یک اندیشهگی و یک معیاری و وحدت کلمه و راه مستقیم واحد، و ایمان انحصاری به یک خدا و معیار، جانشین ِ طیف رنگارنگ زندگی میشود، و طبعا گلاویزی « زندگی رنگ کمانی» با فلسفه « یکرنگِ بیرنگ » دین توحیدی، فاجعه تاریخ انسانی میگردد . ازاین رو نیز برضد « صورت داشتن یهوه و الله » و رنگارنگ بودن خدا هستند.
با ادیان نوری ، بدویت فکری درتاریخ ، آغاز میگردد. چنانچه، کاستن همهی پدیدهها در یک سیستم فلسفی یا فکری نیز، اوج بدویت فکری است. هرچند همه چیزها در این ادیان و سیستم های فلسفی و مکتبی، بی نهایت روشن میشوند، ولی همزمان با آن، زندگی و اخلاق ، بینهایت بدوی و خشن میشوند.
حقیقت، در « روشن شدن = یک معنایه شدن = مفهوم شدن »، غنایش را ازدست میدهد، وچنین حقیقتی، زندگی را فقیر و تنگ و بیرنگ و بیعمق میسازد.
تصویر « تخم که جدا ناپذیر از خوشه » است، برضد بدویت « ساده سازی جهان » و بر ضد « بیرنگسازی رنگین کمان زندگی و اجتماع و تاریخ » است که با ادیان توحیدی میآیند.»»
همه نوشتار را در بخش « از استاد منوچهر جمالی» بخوانید
Filed under: فرهنگ ایرانی |
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟