«« آیا این انسانست که با الله، محاربه میکند یا این الله است که همیشه با انسان، محاربه میکند؟
الله، که از من میخواهد که به زور، به او ایمان آورم، و من خود را آزاد میدانم که به هرکه میخواهم ایمان بیاورم، آنگاه با من محاربه میکند تا این آزادی را از من سلب کند.
الله، از من میخواهد که طبق آنچه او میگوید بیندیشم، ولی من آزادم، آنگونه که میخواهم بیندیشم و باز او با من محاربه میکند تا از آزاد اندیشیدن، دست بکشم. والله از من میخواهد که طبق امر او بکـُشم و بیآزارم، ولی من جان انسانها را مقدس میدانم و طبق امر هیچ خدائی و قدرتی نخواهم آزُرد و نخواهم کُشت، و الله با من محاربه میکند.
الله از من میخواهد که کسانی را که به او ایمان نیآوردهاند، نجس و ناپاک بدانم و با آنها دوستی نکنم، ولی من باهمهی انسانها دوست هستم، ولو ایمان به هر مذهبی داشته باشند، و الله، با من محاربه میکند.
بدینگونه، کار همیشگی الله، محاربه با مناست، ولی ادعا میکند که من محارب با او هستم.
من سراغ خدائی را میگیرم که در فکر حرب با انسان نیست و میتواند با انسان، مانند دو دوست باهم زندگی کنند. »»
Filed under: فرهنگ ایرانی |
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟