«« در فحاشی، برای تحقیر و زشت و نجس ساختن کسی، به او، پدرسگ یا مادرسگ میگویند. و با این فحش، ناآگانه، عشق و مهر و دوستی و وفا را در اجتماع، خوار و بیارزش و ضدارزش میسازند.
ایرانیان، بدین علت نام این جاندار را، «سگ» گذاشتهاند، چون سگ، مخفف واژهِ «سنگ» است که به معنای عشق و مهر و دوستی و وفا بوده است. سَگ و سَک و سَخ، مخفف واژه «سنگ» میباشند. پیشوند واژهِ سخن (سَخ+وَن)، و پیشوند واژه سگالیدن که به معنای اندیشیدنست، همین واژه است. چون سخن، انسانها را بهم میپیوند، و در سکالیدن، تجربیات باهم ترکیب میگردند.
در پهلوی به آسمان، سگ = سک یا آس میگویند که به معنای سنگست. چون آسمان، جایگاه عشق و مهر شمرده میشد. ما با نجس شمردن و تحقیر و آزردن سگ، ناآگاهانه، اصل عشق و دوستی و وفا را در اجتماع، پایمال میکنیم. »»
از استاد منوچهرجمالی
Filed under: فرهنگ ایرانی |
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟