«سرچشمه‌ی نو شدن(1)»

سرچشمه‌ی نو شدن(1)

دموکراسی غرب بر بنیاد فرهنگ یونان و داستان‌های آن، با یاری فلاسفه و اندیشمندان اروپائی پیدایش یافته است. در روند سده‌ها گلاویزی فکری-فلسفی و کریتیک الهیات مسیحی، «تصویر دینی انسان»، دگرگونی یافت و با «تصویر اصالت انسانی» که خود «می‌اندیشد، پس هست» و یا بعبارت درست‌ تر «شک می‌ورزد، » جابجا گردید. این تصویر ِنو انسان بود که سبب پیدایش مفاهیم مدرن و سرانجام، جامعه‌ی مدرن گردید.
ذهن و روان ِانسان اروپائی، سده‌ها زیر ضرب‌آهنگ و تلاش فکری-فلسفی و نقد و نواندیشی ِ اندیشمندان و روشنفکرانش، قرار داشت و از آن‌ها بشدت تأثیر پذیرفت. همراه با هرنقدی از اندیشه‌ای و پیدایش فکر نوینی که از فکر پیشین، دارای ضعف کمتر، و تازه‌تر و نیرومند‌تر می‌آمد، می‌سنجید و پیش میرفت و در آزمون نجربی خویش قرار می‌داد و با وجود اشتباهات فراوان، در میان تصحیح کردن، از یقین بخود دست برنمی‌داشت. امروزه در غرب، بجز در مدارس و دانشگاه و مراکز تحقیقاتی، کسی سراغی از این پیشینه نمی‌گیرد، اما این «تجربه» در ذهنیت جامعه کماکان باقی و کارساز است. اینست که بهرحال انسان غربی ِامروز، دارای چنین روان و ذهنیتی است.
اما، ما درست داشتن چنین ذهنیت و تجربه‌ای را در افکار و مطالبات خود، بکلی نادیده می‌گیریم و آنچه را که در غرب بدست آمده، یکجا و بدون تلاش فکری، تنها با ترجمه‌ی کتاب‌ها و قرض‌نمودن آخرین اندیشه‌ها، در سراسرش می‌خواهیم. ما بجای اینکه اصالت و مفهوم اصیل بودن را بفهمیم، تا بتوانیم تصویر دیگری از انسان پدید آوریم، که جایگزین تصویر شریعت اسلام  که همان انسان ظالم و جاهل و گناهکار می‌باشد، ترجمه می‌کنیم زیرا «ترجمه» را برابر با اصل و مترجم را با اندیشمند و فیلسوف، یکی میدانیم، «آزادگی و آزادیخواهی» را با فعال سیاسی و آخوند، برابر می‌نهیم. «سیاست و سیاستمدار » را که مردم ایران از دیرباز، برابر با «شکنجه و شکنجه‌گر» می‌شناختند،  با واژه‌ی «پولیتیک و پولیس » یونانی برابر می‌گیریم و به آن افتخار نیز می‌ورزیم!
«خدا» را که واژه‌ایست ایرانی و بنا‌بر فرهنگ ایران، بمعنای «اصل خودآفرینی»است، به «الله» که خالقی است، قدرتمند و عذاب‌دهنده و متعلق به اعراب مسلمان، ترجمه می‌کنیم.

می‌پرسم چرا ما «ماه روز» ایرانی و هر روز هفته،که بنام خدایان باستانی و فرهنگی ایران و نماد کثرت و هماهنگی بوده‌اند و هستند بکلی نادیده  و می‌انگاریم اروپا سرچشمه و اصل همه‌چیز می‌باشد. این نام‌ها از چه روی و به چه دلیلی پیدایش یافته‌اند؟
چرا «جهل و جهالت» را به دوران پیش از چیرگی اسلام بر ایران نسبت می‌دهیم ولی یونان را می‌ستائیم و با این کار «جهل و جهالت» خود را می‌نمایانیم؟
آیا مسئله ما پیدایش ما از خود ماست، و آیا مسئله ما «خودشدن» و یا شبیه «دیگری شدن» است؟ شایسته و نیکوست که  با فرهنگ ایرانی، با سرچشمه‌ی «نو‌شوی و پیدایش گوهری مردم» (=انسان) آشنا شویم. انسانی که با این سرچشمه‌ی گوهری خود، ناآشنا و بیگانه گشته، اصالت ندارد.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: