«اینکه در فرهنگ ایران جان و خرد انسان مقدس است، یعنی چه؟»
یعنی، هیچ قدرتی، حق کشتن انسان و آزردن خردش را ندارد
یعنی، کشتن به حق، برضد حق هست.
حقی که امر به کشتن بدهد، نا حقست
یعنی، هیچ ملائی، حق فتوای قتل و فتوای جهاد ندارد.
یعنی، هیچکسی حق ندارد، امر به معروف و نهی از منکر بکند
یعنی، هیچ کتابی و پیامبری و رهبری و آموزهای، جز جان وخرد انسان، مقدس نیست
یعنی، هیچکس، حق سلب آزادی از خرد انسان در اندیشیدن ندارد، چون خرد انسان، از جانش میجوشد…
یعنی، فقط خرد انسانی، حق نگهبانی و سامان دادن جان یا زندگی را دارد
یعنی، فرقی میان بودائی و یهودی و مسلمان و زرتشتی و ترک و عرب و کرد و چینی و هندی نیست…
یعنی، گرانیگاه و سرچشمه حقوق انسانها، جان وخرد انسانهاست، نه ایمانشان به عقاید و ادیان و مکاتب و ایدئولوژیها…
یعنی، حکومت دینی و ایدئولوژیکی، سلب آزادی از خرد انسانیست که از جان میجوشد
یعنی، «زندگی» برتراز «همه حقیقتها»ست.
Filed under: فرهنگ ایرانی |
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟