تفاوت «تاریخ ایران» با «فرهنگ ایران» چیست؟

تفاوت «تاریخ ایران» با  «فرهنگ ایران» چیست؟

 

میان «تاریخ ایران» و «فرهنگ ایران» ورطه‌ای ژرف هست. میان تاریخ، که میدان گلاویزی قدرت‌های دینی و سیاسی و اجتماعی بوده است، و «فرهنگ ایران» که از همان آغاز «ضد قدرت، قهر و تجاوز‌خواهی» بوده است، نه تنها تنش فراوان، بلکه تضاد همیشگی‌است. جامعه ایران، که سر‌چشمه‌ی « فرهنگ ضد‌قهری» بوده است، متضاد با همه حکومت‌ها و قدرت‌های حاکمه دینی بوده است و هنوز نیز هست.
همانطور که حافظ از پیکریابی‌های فرهنگ ایران است، نه «امیر مبارزالدین» متعصب و خونخوار مسلمان که شاه معاصرش هست، یا همانطور که فردوسی، از پیکریابی‌های فرهنگ ایران است، نه سلطان محمود متعصب، یا همانطور که مزدک و بزرگمهر از پیکریابی‌های فرهنگ ایران است، نه شاهان ساسانی و موبدان زرتشتی، این تضاد، همیشه میان «تاریخ ایران» و «فرهنگ ایران» بوده است.
«فرهنگ» که نام کاریز ِ دریای حقیقت (خدا) به درون هر انسانی است، گواه بر پیوند مستقیم هر انسانی با حقیقت است که ایستادن رویاروی هر قدرت دینی و سیاسی را، حق مسلم هر فردی می‌داند. «خرد بهمنی» یا به سخنی دیگر خرد ضد‌ ِخشم ( =ضد قهر و تجاوز‌خواهی، و غلبه‌خواهی و جان‌آزاری) که بُن هر انسانی بوده است، بنیاد این فرهنگ است که از خود جامعه فرا می‌جوشد و درست در تاریخ، آنچه که مانده، چیزی جز قهر و خشونت و جان‌آزاری و خرد‌آزاری و قاهریت(غلبه‌خواهی)، و بالاخره ضدیت با این اصالت انسان نیست.

در گذشته با معیار‌قراردادن مفاهیم اسلامی، به شاهنامه یا آثار حافظ و مولوی و عطار می‌نگریستیم و بدینسان همه را مسخ و تحریف می‌کردیم و اکنون معیار‌قراردادن «مفاهیم زرتشتی» که در این اواخر با «فرهنگ ایران» این‌همانی داده می‌شود یا با مقولاتی که از فلسفه‌ی امریکا یا اروپــا وام می‌کنیم، فرهنگ خود را نظم و سامان می‌دهیم و بدینسان مسخ می‌کنیم و می‌پنداریم که با دید علمی بدانها نگریسته‌ایم.
یزدان‌شناسی (الهیات) زرتشتی، غیر از فرهنگ ایران‌است. معانی که یزدان‌شناسی زرتشتی به این واژه‌ها و اصطلاحات می‌دهد، معانی اصلی نیستند که فرهنگ ایران به این واژه‌ها می‌داده است. «بهمن» در الهیات زرتشتی با «بهمن» در فرهنگ ایران،نه‌تنها متفاوتند‌، بلکه باهم متضادند.

خرد در فرهنگ ایران، با خرد در الهیات زرتشتی، دو پدیده متفاوتند‌.
ایزد در الهیات زرتشتی، با ایزد (یزدان) در فرهنگ ایران، فرق کلی دارد.
«ایزد» در در فرهنگ ایران «جشن‌ساز، مطرب و نی‌نواز است»
همه‌ی جشن‌های ایران، جشن‌های زنخدائی-خُرمدینی بوده‌اند، نه جشن‌های زرتشتی. از اینرو، پذیرش این جشن‌ها از زرتشتیان، با طرد معانی و محتویات اصیل این جشن‌ها همراه بوده است. نام بزرگترین خدای ایران، «جشن‌ساز» می‌باشد.
به عبارت دیگر،  غایت زندگی در گیتی، جشن است که این‌همانی با مفهوم «جامعه گشوده» دارد. با شرکت کردن در جشن‌های زندگی‌ست که هر فردی، عضو جامعه می‌گردد. به عبارت دیگر، جشن زندگی، جامعه می‌سازد نه ایمان به دینی و مسلکی و ایدئولوژی. این گرانیگاه فرهنگ ایران در الهیات زرتشتی، نابود ساخته شده است.
از سوی دیگر، معیار قراردادن  اصطلاحات و مقولات روانکاوی و جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی غرب، منش ِ ویژه فرهنگ ایران را از بین می‌برد.
فرهنگ ایران ویژگی‌های استثنائی و بی‌نظیر خود را داشته است و این «استثناء بودن‌ها» ست که «منش فرهنگ ایران» را مشخص می‌سازد.
فشردن و چپاندن پدیده‌های فرهنگ ایران در مفاهیم و مقولات و اصطلاحات علوم انسانی غرب، که چیزی جز گسترش تفکر فلسفی هر کدام از اینها نیست، بریدن و دور ریختن همین  «استثناء بودن‌ها» است.


نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: