این مطلب را در سایت «اخبار روز» پای یک نوشتار یافتم و نشان از درک وفهم مارکسیستهای ایرانی دارد که هنوز نمیدانند مساله جامعه ما چیست! دریغ و درد!
««
از : فیروز نجومی
عنوان : مشت زنی با سایه ها
مشت زنی با سایه ها
یعنی شما فکر میکنید که بین ولایت که جلوه ی الله است، خدایی که به یکتایی و یگانگی او شک و تردید وجود ندارد و نمیتواند وجود داشته باشد، و سرمایه داری که ثروت خود را بخطر میاندازد و نیروی کار را به استخدام میگیرد که سود بسازد و سرمایه را افزایش دهد، فرقی نیست؟ فرق این دو مثل تاریکی است و روشنائی. به مانیفست کمونیست رجوع کنید تا در یابید که مارکس با چه تحسین و ستایشی از سرمایه داری سخن میگوید.
اما اشکال مهم تر در سخنان شما آنست که شما به انسان، به شرف و آزادی حیوان نمی اندیشید. شما تمایل دارید به نیازهای مادی انسان بیاندیشید، به نیازهای شکمی. اطاعت و فرمانبرداری انسان، حقارت و ضلالت انسان، بندگی و عبودیت انسان برای شما دارای اهمیتی نیست. ما ایرانیان اگر دچار این تیره بختی هستیم به آن خاطر است که قرنها قبل از آنکه استعمار پا به عرصه ی وجود بگذارد و بغارت بپردازد، دین ما را بخواب افیونی فرو برده ، انسان خواهی و آزادی را از ما ربوده بوده است. دوست عزیز مشت زنی با سایه ها ما را بجایی نبرده است . اگر ما افیون زده نبودیم، زیر بار ولایت نمیرفتیم و سرنوشت خود را بدست قشر انگل جامعه، مجتهد و طلبه نمیدادیم. انکار این حقیقت ما را هرگز از این خواب افیونی بیدار نمیسازد.
٣۷۵۲۶ – تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۰
»»
Filed under: فرهنگ ایرانی |
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟