از « استاد جمالی»
«« مسئله ما، ژن نیست، بلکه آخوند است. مسئله ایران بیش ار دو هزارسالست که «آخوند» است، نه زن، نه اقتصاد، نه سیاست، نه سرمایه داری.
«زن» درفرهنگ ایران، به معنای «زادن» و «شناختن» است.
حقیقتی و نوری، حقیقت و شناخت واقعی است که از « گوهر مادینه انسان » زائیده بشود.
هرانسانی، آبستن به حقیقت است. هرانسانی، هر تنی، درگوهرش، زن است، سرچشمه است، مبداء زندگی و روشنائی است. «تن» درمرد و زن هردو، به معنای زهدان زاینده است. ما حقیقتی را که از تن، زاده نشود، حقیقت نمیدانیم. این آخوند است که انسان را از سرچشمه حقیقت شدن میاندازد. پوشیدن چنین حقیقتی و روشنائی، بزرگترین ستم و فساد در ارض و جنایت به بشریت است.
کیست که سرچشمه شناخت حقیقت را به ما می بندد؟ آخوند.
آیا حل مسئله آخوندها، ریختن خون آنهاست؟
ولی آخوند، میخواهد زن را که وجودش، زیرآب حقیقت آسمانی او را میزند، به تاریکی براند و ناپیدا سازد و دروغ آسمانیش را بجای آن، برهمه چیره سازد. »»
Filed under: فرهنگ ایرانی |
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟