به نام ِ ملت به جای اللهاکبر
مسئله ایران، جنگ با الله هست نه با یک دیکتاتور.
مسئله بنیادی، غصب ِحاکمیت انسان از الله است.
دموکراسی و سکولاریسم برپایه این اندیشه بنا میشود که انسان، رابطه مستقیم با حقیقیت یا با خدا دارد. خودش میتواند مستقیما واقعیات را بشناسد و به حقیقت برسد. ترجمه این سخن به اصطلاح دینی، چیزی جزاین عبارت نیست که «ملت با خدا اینهمانی دارد»، که درفرهنگ ایران در همان داستان سیمرغ ( ارتافرورد) بیان شده است که «سی تا مرغ درجستجوی باهم، سیمرغ میشوند»، یا به عبارت دیگر، هم خودشان شاه و هم خدا باهم میشوند.
اینکه در انقلاب فرانسه گفته شد که صدای ملت، صدای خداست، یک گفته شاعرانه و تمثیلی وتعارفی نبود، بلکه بیان این آگاهبود تازه از انسان و از اعتماد به خودش و نفیاعتماد به مراجع دینی و همچنین نفیخدائی بود که ناتوان از ارتباط مستقیم با انسانست.
ملت دربینش برای زندگی، رابطه مستقیم با خدا یا حقیقت دارد. این اعتماد ملت به خودش، آن چیزیست که استقلال و آزادی نامیده میشود. انقلاب حقیقی، درست همین همآغوشی مستقیم خدا با ملت، و طرد هرگونه واسطه است. اینهمانی یاقتن ملت با خدا در دموکراسی و سکولاریسم، که بی نیازی ملت از رسول و خلیفه و اولوالامر و امام و ولایت فقیه میباشد، سبب میشود که پرداختن خمس و زکات به هرکسی جزخود ملت، حرام و موقوف میگردد .ازاین پس پرداختن خمس و زکات و مالیات به مراجع دینی، بی حرمتی به ملت و نقص حق بنیادی ملت است. ازاین پس، هرگونه حکومتی به نام «واسطه خدا برملت» ، ستم محض وشرک است، چون سلب حق ملتاست، که ازاین پس، خودش اینهمانی با خدا یافته است.
اخلاق اسلامی ، برضد حقوق بشر ودموکراسی است
اسلام، اساسا» «ضداخلاقی» هست، چون بر«اصل ضداخلاق»، که «دوشیوه رفتارمتضاد» باشد، بنیاد شده است. شیوه رفتار با همعقیدگان(خودیها) و شیوه رفتار با «ناخودیها». بدی کردن با ناخودی، خوبی کردن و واجباست. از آنجا که اسلام، به معنای دین واحد، واقعیت ندارد، بلکه فقط به شکل مذاهب متعدد واقعیت دارد، همه این مذاهب، بااین دومعیار متضاداخلاقی، رفتار میکنند.
به عبارت دیگر، مذاهب اسلامی را نمیشود در یک جامعه باهم آشتی داد. همه باهم، ریشه اخلاق راکه رفتار با یک معیار با همه انسانهاست، از ریشه میکنند.
«از استاد منوچهر جمالی»
Filed under: فرهنگ ایرانی |
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟