« تصویر انسان در فرهنگ ایران »
انسان در فرهنگ سیمرغی ایران (پیش از میتراگرائی و زرتشتیگری) دارای تصویر ژرف وسرشاریاست که درست دربرابر اسلام وصفبندی با آن، نیاز امروز ماست. ایرانیان دورهی سیمرغی، باور داشتند که انسان روئیده از تخمی است که این تخم ازآمیزش پنج خدا با هم (1.سروش 2. رشن 3. ارتافرورد یا فروردین یا سیمرغ 4. بهرام 5. رام ) پیدایش مییافت.
این تخم بُن انسان بود و درمیان هستی او ارتافرورد یا سیمرغ بود. نماد این درک را آنها در تصویر«گوی» (ِگِردی) یا تخم بیان میکردند. این تخم و یا گوی، گسترده و باز که شد، آنچه را درخود دارد، در بیرون میگسترد. این روند خودگستری، مفهوم «آزادی» آنها بود و «سپنتا» نامیده میشد. این یعنی گوهر هر انسانی، آزادی است. سپنتا تخم یا گوئی است که دارای دو بال گستردهاست و در شاهنامه کیخسرو، رستم را «سیمرغ گستردهپر» میخواند.
بعدها زرتشتیگری، این تخم و یا گوی را به انسان ریشدار تغییر داد که همین فروهری است که ما میشناسیم.
با اندکی خیرهشدن در این تصویر خودرُو و پیدایشی که اصالت انسان (مردم) وآزادگی او را بیان میکند و مقایسه آن با تصویر قرآن از انسان «خلق» شده به امر الله، انسان بنده و تابع الله وآخوند، به اهمیت و نیاز کنونی ما در ایران پی میبریم.
اینکه روشنفکران ایرانی، ناتوان از درک و اهمیت چنین تصویری از انسان ایرانی هستند، هم حکایت دردآور دوزخی است که ما در آن بسر میبریم و هم گشایش و زایش فرهنگی ما.
در نوشتار آینده، باز هم در این رابطه (تصویر انسان ایرانی= جمشید) خواهم نوشت.
Filed under: فرهنگ ایرانی |
اگر به روند پيشرفت انسان در تاريخ نگاه كنيم اين رويش و گسترش انسان از خود را نيز خواهيم يافت.
مگر چيزي غير از انسان در روند رويش و گسترش او دخيل بوده؟ چه دستي از چه جائي توانسته انسان را ياري دهد؟
اگر چنين دستي بوده يا هست چرا سرعت پيشرفت انسان در مراحلي از زمان كند و در شرايطي كه به خود متكي بوده تند شده است؟
همين الان كه من اين كامنت را مي گذارم اگر به اميدي غير از تلاشهاي خودم براي پيشرفت نشسته بودم اكنون گدائي در حاشيه ي شهر بودم.