زندگی وآزادی در ایران، پیآیند حق نقد وسنجش اسلام است. پاسداری و نگهبانی زندگی واین آزادی در ایران، درگرو پیگیری مداوم این نقد وسنجش و در گام نخست، قرار نهادن و نگهداشتن اسلام و مدعیان «رنگارنگ» آن ، در چارچوب فرهنگ مردمی و اصیل ایرانی است.
اسلام را هیچ زمان نمیبایست به حال خود رها کرد. رهاکردن اسلام بحال خود، یعنی نابودی زندگی وجان مردمان.
Filed under: فرهنگ ایرانی |
سلام دوست عزیز
هر اندیشه ای با نقد جلا می خورد و صیقل می یابد . در تمام تاریخ بشر اندیشه هایی که راه نقد را بر خود بستند و پویایی خود را از دست دادند از درون پوسیدند ، اسلام هم از این قاعده مستثنی نیست . چالش امروز جوانان ما با قرائت سنتی و وامانده از اسلام به خوبی گویای این موضوع است .
شاد باشید
آقا جان.
من این نظرم را پای مطلب آقای قابوسی در سایت اخبار روز نوشتم. ممکنه اونا انتشارش ندهند بر حسب عادتی که دارن. اینه که نظرم را این جا دوباره می ذارم.
آقای پروفسور دکتر قابوسی، من از روزی که نوشته های شما را تا امروز، مرور کرده ام، هرگز خردلی نشانه از آنچه شما، « علم » می نامید، در آنها ندیده ام. دیگر اینکه گویا شما هنوز پیوند اساطیر و ادبیّات و فلسفه و علم را متوجه نشده اید. البته جنابعالی پروفسور هستید و نیازی به این تذکرات ندارید. ولی خب از یه آدمی که حداقل علمی نویسیهای شما را بر « رجزخوایهای فردوسی » ترجیح می دهد، بد نیست یه کتاب مقدماتی در این زمینه بخوانید. برای مثال شما می توانبد نگاهی سرسری به کتاب « گئورک میش / der Weg in die Philosophie » بیندازید. اونجا یه مقدار علمی جات اندیشده شده که به کار شما خیلی خواهد خورد؛ زیرا خیلی سریع رابطه ی رجزخوانی شاعران یونانی و اروپایی را با فلسفیدن و علم و غیره خواهید شناخت. در ضمن. خدا از سر تقصیر نیچه نگذره؛ چونکه نوابغی چون شما را نشناخت و مرد!.
در شرايط كنوني كه اسلام بر هر چيزي در ايران تاثير خود را مي گذارد بعيد به نظر مي رسد كه ايرانيان اسلام را به حال خود رها كنند.حداقل در ميان هم سن و سالان خودم تغيير سريعي در پرسش بكردن از اعتقادات اسلامي و سئوال كردن از چند و چون بسياري از احكام ان مي بينم كه خوشبختانه جوابهاي احمقانه اي بر اين پرسشها داده مي شود و روح جستجوگر جوان ايراني را چنين جوابهائي قانع نمي كند. به نظر مي رسد اسلام در ايران دچار شوك شديدي خواهد شد.
با سپاس مجدد
شاد باشيد