این کافی نیست که بگوئیم آزادی می خواهیم. باید سرچشمه حکومت و قانون که مردم میباشند روشن گردد.
این نخستین گام در راه آزادی ایران است. این تنها «سیمرغ گستردهپر» است که اصل «حقانیت دهی » ( نه «مشروعیت») به حکومت را دارد. دانههای این خوشه سیمرغ (=مردمان = ملت ایران) طبعا «سرچشمه» حکومت و قانون میباشند.هنوز بیشترین روشنفکران ایرانی بدنبال «مشروعیت» میدوند! و نادانسته همه خواستهایشان را یکجا تقدیم «شریعتمداران» میکنند. از بام تا شام، در بوق و کرنای اصطلاحات «حقوق بشر و دموکراسی» دمیدن، ذرهای ارزش ندارد تا زمانی که این «سرچشمه حکومت و قانون» معین نگردد. برای عملی ساختن این ایده، (یعنی معین ساختن «سرچشمه حکومت و قانون») نیاز به داشتن تصویر و مفهوم «اصالت» انسان داریم. اما کدام تصویر انسان؟
تصویر انسان ادیان ابراهیمی ؟ این یکی که حکایت امروزمان هست.
تصویر انسان یونانی-اروپایی؟ ما چگونه با تجربیات و مسائل ذهنی-روانی آنان رابطه برقرار میکنیم؟ چه سودی بر ما حاصل میشود از ذهنیت این «انسان»؟ جز مشتی مفاهیم که نه هضم میشوند و نه درک، بلکه تنها اسباب دردسر و سترونی. مگر اینکه مسائل انسانی را همانند ریاضیات و فیزیک-شیمی درک کنیم که همه جا یکی است.
تصویر انسان اقتصادی؟ این یکی را از هواداران «دیکتاتوری پرولتاریا» و سرمایهداری جهانی میبایست طلبید!
نه؛ انسان ایرانی در فرهنگش، « جمشید » را دارد و ما به ایده انسان جمشیدی نیاز داریم، همان که هنوز هم « منی » میکند؛ یعنی میاندیشد با مغز خود. برای آراستن گیتی و پاسداری و پروردن جان و خرد مردمان میبایست تصویر جمشید را در ذهن و روان ایرانی از سر، زنده و بسیج نمود.
خوب که در این ایده بیاندیشیم، خواهیم دید که نیازی به «واردات» از عربستان و غرب، نخواهیم داشت.
این نخستین گام در راه آزادی ایران است. این تنها «سیمرغ گستردهپر» است که اصل «حقانیت دهی » ( نه «مشروعیت») به حکومت را دارد. دانههای این خوشه سیمرغ (=مردمان = ملت ایران) طبعا «سرچشمه» حکومت و قانون میباشند.هنوز بیشترین روشنفکران ایرانی بدنبال «مشروعیت» میدوند! و نادانسته همه خواستهایشان را یکجا تقدیم «شریعتمداران» میکنند. از بام تا شام، در بوق و کرنای اصطلاحات «حقوق بشر و دموکراسی» دمیدن، ذرهای ارزش ندارد تا زمانی که این «سرچشمه حکومت و قانون» معین نگردد. برای عملی ساختن این ایده، (یعنی معین ساختن «سرچشمه حکومت و قانون») نیاز به داشتن تصویر و مفهوم «اصالت» انسان داریم. اما کدام تصویر انسان؟
تصویر انسان ادیان ابراهیمی ؟ این یکی که حکایت امروزمان هست.
تصویر انسان یونانی-اروپایی؟ ما چگونه با تجربیات و مسائل ذهنی-روانی آنان رابطه برقرار میکنیم؟ چه سودی بر ما حاصل میشود از ذهنیت این «انسان»؟ جز مشتی مفاهیم که نه هضم میشوند و نه درک، بلکه تنها اسباب دردسر و سترونی. مگر اینکه مسائل انسانی را همانند ریاضیات و فیزیک-شیمی درک کنیم که همه جا یکی است.
تصویر انسان اقتصادی؟ این یکی را از هواداران «دیکتاتوری پرولتاریا» و سرمایهداری جهانی میبایست طلبید!
نه؛ انسان ایرانی در فرهنگش، « جمشید » را دارد و ما به ایده انسان جمشیدی نیاز داریم، همان که هنوز هم « منی » میکند؛ یعنی میاندیشد با مغز خود. برای آراستن گیتی و پاسداری و پروردن جان و خرد مردمان میبایست تصویر جمشید را در ذهن و روان ایرانی از سر، زنده و بسیج نمود.
خوب که در این ایده بیاندیشیم، خواهیم دید که نیازی به «واردات» از عربستان و غرب، نخواهیم داشت.
Filed under: فرهنگ سیمرغی ایران | Tagged: فرهنگ ایرانی |
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟